پارت سوم
پارت سوم
رسیدم و پیاده شدم وای خدای من ای ای اینا چجوری اینجا زندگی می کنن خیلی بزرگه من باشم گم میشم وا خدایا البته آدمای پولدار همینن داشتم با خودم حرف میزدم یه یهو سر و کله اون پسره پیدا شد
۰سلام بر بانوی من ات
_آآ سلام ممنون
۰خوش اومدی بیا تو
_مرسی
همین حرف رو زد که یهو دستش دور کمر ام حلقه شد خواستم حرف بزنم که یهو یکی داد زد تهیونگ
_با تعجب برگشتم دیدم یه پسر جذاب و هات داره میاد سمت امون یهو به خودم اومدم و از اون پسر خواستم که دستش رو برداره
_میشه دستت رو برداری
۰نه تو مال منی
_ببین من اصلاً تو رو نمی شناسم چرا اینقدر با من خودمونی حرف میزنی و شبیه دوست دختر ات با من رفتار میکنی؟
علامت جیمین+
+یا تهیونگ مگه بهت نگفتم دیگه اینقدر مهمونی نگیر
۰یا داداش اینجوری نگو بیا ببین چه عروس خوشگلی واسه مامان بابا پیدا کردم
ویو جیمین تا چشم ام بهش خورد مات ام برد چقدر جذاب بود اندام فاکیش رو نگا خیلی خوب بود بدنش صورت اش لب هاش همینجوری داشتم نگاش می کردم که یهو گفت
_یا مگه نمیگم ولم کن عه
۰نه خیر تو باید با من باشی مگه به غیر از من کسی جرئت داره بهت دست بزنه
+آره من
همین رو گفتم و دستش رو گرفتم و براید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاق پرتش کردم رو تخت که گفت
_چ چی چی کار دا داری میکنی؟(با لحن ترسیده)
+چیکار بکنم ؟(با پوزخند)
_یا ولم کن
+نکنم چی
_اگه اگه نکنی نکنی
+چی شد ساکت شدی
_لطفا ولم کن
+چرا باید یه همچین کاری بکنم
_چون من یه بچم
+چی بچه (با خنده)
_اره من فقط....سالمه
+چی فاک ولی بدن خوبی داری اینه که واسه من مهمه😏
_خواهش میکنم ولم کن
+حالا که لج می کنی از این به بعد تو مال منی
_چ چی نه خواهش میکنم با یه لحن کیوت
فاک خدایا چقد کیوته جدا باید مال من شه
+دوتا راه داری یا همین جا می کنم ات و می کشمت یا مال من میشی و میشی دوست دخترم
ویو ات
راهی نداشتم پس دومی رو انتخاب کردم که یهو اومد جلو سرش رو فرو کرد تو گردنم و بوس کرد یه ثانیه لرزیدم ولی بعدش یه حس خوبی بهم دست داد و گفت فردا خودم میام دنبالت منم هیچی نگفتم وبه نشونه ی تایید سرم رو تکون دادم
زیاد نوشتم شرطا ۱۰ لایک ۱۰کامنت
رسیدم و پیاده شدم وای خدای من ای ای اینا چجوری اینجا زندگی می کنن خیلی بزرگه من باشم گم میشم وا خدایا البته آدمای پولدار همینن داشتم با خودم حرف میزدم یه یهو سر و کله اون پسره پیدا شد
۰سلام بر بانوی من ات
_آآ سلام ممنون
۰خوش اومدی بیا تو
_مرسی
همین حرف رو زد که یهو دستش دور کمر ام حلقه شد خواستم حرف بزنم که یهو یکی داد زد تهیونگ
_با تعجب برگشتم دیدم یه پسر جذاب و هات داره میاد سمت امون یهو به خودم اومدم و از اون پسر خواستم که دستش رو برداره
_میشه دستت رو برداری
۰نه تو مال منی
_ببین من اصلاً تو رو نمی شناسم چرا اینقدر با من خودمونی حرف میزنی و شبیه دوست دختر ات با من رفتار میکنی؟
علامت جیمین+
+یا تهیونگ مگه بهت نگفتم دیگه اینقدر مهمونی نگیر
۰یا داداش اینجوری نگو بیا ببین چه عروس خوشگلی واسه مامان بابا پیدا کردم
ویو جیمین تا چشم ام بهش خورد مات ام برد چقدر جذاب بود اندام فاکیش رو نگا خیلی خوب بود بدنش صورت اش لب هاش همینجوری داشتم نگاش می کردم که یهو گفت
_یا مگه نمیگم ولم کن عه
۰نه خیر تو باید با من باشی مگه به غیر از من کسی جرئت داره بهت دست بزنه
+آره من
همین رو گفتم و دستش رو گرفتم و براید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاق پرتش کردم رو تخت که گفت
_چ چی چی کار دا داری میکنی؟(با لحن ترسیده)
+چیکار بکنم ؟(با پوزخند)
_یا ولم کن
+نکنم چی
_اگه اگه نکنی نکنی
+چی شد ساکت شدی
_لطفا ولم کن
+چرا باید یه همچین کاری بکنم
_چون من یه بچم
+چی بچه (با خنده)
_اره من فقط....سالمه
+چی فاک ولی بدن خوبی داری اینه که واسه من مهمه😏
_خواهش میکنم ولم کن
+حالا که لج می کنی از این به بعد تو مال منی
_چ چی نه خواهش میکنم با یه لحن کیوت
فاک خدایا چقد کیوته جدا باید مال من شه
+دوتا راه داری یا همین جا می کنم ات و می کشمت یا مال من میشی و میشی دوست دخترم
ویو ات
راهی نداشتم پس دومی رو انتخاب کردم که یهو اومد جلو سرش رو فرو کرد تو گردنم و بوس کرد یه ثانیه لرزیدم ولی بعدش یه حس خوبی بهم دست داد و گفت فردا خودم میام دنبالت منم هیچی نگفتم وبه نشونه ی تایید سرم رو تکون دادم
زیاد نوشتم شرطا ۱۰ لایک ۱۰کامنت
۷.۲k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.