اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۳۳
[ویو آنالی]
تن صدام یکم بالا گرفت
میها: تو دختر نحس بی لیاقتی بودی..نگاه قیافت کن چقدر زشتی ..احمق
گوشی روم قطع کرد
آجوما گوشی ازم گرفت..با دستای لرزون کف زمین فتادم
مگه من چیکار کردم ؟ ...بسه منم انسانم...موهام چنگ زدم..صورتم خیس اشک بود... ساعت ها گذشت فقط گریه می کردم... بابا منم آدمم بسه..بسه
آنالی: منم انسانم..خسته شدم
..........ویو غروب.............
گوشه اتاق روی زمین نشسته بودم... محکم موهام چنگ زدم
چشمام قرمز شده بود... اتاق تاریک تاریک بود
آنالی: خسته شدم...بسه ( گریه)
کلمات وزن ندارن ؟ پس چطور قلبم تیکه تیکه کردن
در اتاق باز شد از لای در نور کمی وارد اتاق شد.
هه جئون الان اینم می خواد دوتا بارم کنه!
به وضعیتم کامل نگاه دقیقی انداخت.... با برداشتن قدم نزدیکم شد
و روبروم روی زانوش نشست...سرم خم کردم..
جونگ کوک: بلند شو.. عروسک زود باش بلند شو
وقتی واکنشی ازم ندید ...با دستش آروم چونم گرفت و سرم بلند کرد
جونگ کوک: بخاطر کی داری اشک می ریزی ؟
آنالی: مهم نیست
دستش دراز کرد انداخت پشت کمرم و در ثانیه بلندم کرد
قشنگ داخل بغلش بودم...نفس داغش به پوستم می خورد
خودم از بغلش بیرون کشیدم....
جونگ کوک عروسک زود باش...بیا پایین .. حوصله بچههایی مثل تورو ندارم
و با کوبیدن در از اتاق خارج شد .
پارت ۳۳
[ویو آنالی]
تن صدام یکم بالا گرفت
میها: تو دختر نحس بی لیاقتی بودی..نگاه قیافت کن چقدر زشتی ..احمق
گوشی روم قطع کرد
آجوما گوشی ازم گرفت..با دستای لرزون کف زمین فتادم
مگه من چیکار کردم ؟ ...بسه منم انسانم...موهام چنگ زدم..صورتم خیس اشک بود... ساعت ها گذشت فقط گریه می کردم... بابا منم آدمم بسه..بسه
آنالی: منم انسانم..خسته شدم
..........ویو غروب.............
گوشه اتاق روی زمین نشسته بودم... محکم موهام چنگ زدم
چشمام قرمز شده بود... اتاق تاریک تاریک بود
آنالی: خسته شدم...بسه ( گریه)
کلمات وزن ندارن ؟ پس چطور قلبم تیکه تیکه کردن
در اتاق باز شد از لای در نور کمی وارد اتاق شد.
هه جئون الان اینم می خواد دوتا بارم کنه!
به وضعیتم کامل نگاه دقیقی انداخت.... با برداشتن قدم نزدیکم شد
و روبروم روی زانوش نشست...سرم خم کردم..
جونگ کوک: بلند شو.. عروسک زود باش بلند شو
وقتی واکنشی ازم ندید ...با دستش آروم چونم گرفت و سرم بلند کرد
جونگ کوک: بخاطر کی داری اشک می ریزی ؟
آنالی: مهم نیست
دستش دراز کرد انداخت پشت کمرم و در ثانیه بلندم کرد
قشنگ داخل بغلش بودم...نفس داغش به پوستم می خورد
خودم از بغلش بیرون کشیدم....
جونگ کوک عروسک زود باش...بیا پایین .. حوصله بچههایی مثل تورو ندارم
و با کوبیدن در از اتاق خارج شد .
- ۱۳.۸k
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط