دیروز میان آینه خودرا گریستم
دیروز میان آینه خودرا گریستم
مجنون گونه از غمِ لیلا گریستم
در روبرویِ آینه داغِ دمیده را
عینِ شقایقی به تسلا گریستم
تا بر نگاهِ آینه کمتر نشیند آه
گاهی نهان و گاه هویدا گریستم
جوشید شطِ اشکِ من از عمقِ آینه
وقتی برایت از دلِ شیدا گریستم
اشکم میانِ آینه تکثیر میشدی
گویی که بر کنارهٔ دریا گریستم
ارواحِ بیقرار برایم گریستند...
تا روحِ بیقرار خودم را گریستم
جای تو ای کرامتِ دریا چو شبنمی
بر شوره زار خود به مدارا گریستم
اندر عذابِ آدم و حوا خدایرا
ببریده از تمامیِ دنیا گریستم
مجنون گونه از غمِ لیلا گریستم
در روبرویِ آینه داغِ دمیده را
عینِ شقایقی به تسلا گریستم
تا بر نگاهِ آینه کمتر نشیند آه
گاهی نهان و گاه هویدا گریستم
جوشید شطِ اشکِ من از عمقِ آینه
وقتی برایت از دلِ شیدا گریستم
اشکم میانِ آینه تکثیر میشدی
گویی که بر کنارهٔ دریا گریستم
ارواحِ بیقرار برایم گریستند...
تا روحِ بیقرار خودم را گریستم
جای تو ای کرامتِ دریا چو شبنمی
بر شوره زار خود به مدارا گریستم
اندر عذابِ آدم و حوا خدایرا
ببریده از تمامیِ دنیا گریستم
۴.۶k
۱۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.