فیک بی تی اس پارت 1
یک روز عادی بود و تو توی اتاقت بودی که یکی در اتاقت رو زد. در رو باز کردی و دیدی که جیمینه بهت گفت ما داریم میریم سینما تو هم با ما میای؟ تو هم قبول کردی و خواستی اماده بشی که یهو تهیونگ رو دیدی! تهیونگ: با من میای؟ تو هم قبول کردی و باهاش رفتی. وقتی داشتی می رفتی کوک رو دیدی. کوک تا دست تورو توی دست تهیونگ دید محکم تهیونگ رو هل داد و گفت حق نداری با ا/ت جایی بری اون مال منه! تو که می خواستی کوک رو اروم کنی تهیونگ محکم دستتو گرفت و از اونجا فرار کردین. توی راه بیهوش شدی و وقتی که بیدار شدی دیدی که توی یکی از اتاق های یه قصر خیلی بزرگی! دنبال تهیونگ می گشتی که از اتاق اومدی بیرون و دیدی که توی یکی از اتاقای قصره! رفتی سمتش و بهت گفت من شاهزاده هستم و من تو رو به اینجا اوردم تا تو رو ملکه ی خودم بکنم. شوکه شده بودی نمی دونستی چی بگی!
(لایک و کامنت یادت نره💜)
(لایک و کامنت یادت نره💜)
۱۳.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲