...تک پارتی کوک...
(#درخاستی)
ویو ا.ت
-ا.تتتتت اعصابمو بهم نریز*داد
+سرم داد نزن*داد
-داری اعصابمو بهم میریزی ازم توقع داری چی کار کنم ها*داد
+از قصد نبود...بخدا از قصد نبود*گریه داد
کوک با عصبانیت ب سمت اتاق رفت و درو کوبید...هوففف مگه چیه خبببب...امروز با کوک رفتیم کافه کوک رفت دسشویی منم رفتم سفارش بدم وقتی رفتم ی پسر دستمو گرفت و میگفت دوص دخترم شو وقتی کوک اومد با عصبانیت دستمو گرف و از اونجا برد و فک میکرد کار منه!..الانم اقا قهره...با اینک تقصیر من نیس ولی خب...میرم تا از دلش در بیارم...اروم ب سمت اتاقش رفتم و در زدم جواب نداد..پس اروم رفتم تو ...
دیدم روی تخت پشت ب من دراز کشیده اروم رفتم رو ب روش و روی زمین نشستم...
+کوک...هنوز قهری
-....
+کوکی
-....
+هوف...چیزه...میخام برم اصکی رو یخ...میای؟
-.....
+کوک!...باشه...خودم میرم...
از گوشه اتاق کفاشامو برداشتم و با ناراحتی ی بار دیگه نگاهی بهش انداختم...با لب خندون ب سمت یخ رفتم و شروع ب اصکی رفتن کردم...ک نگام ب اون اخر افتاد...عاره اونجا یکمی خطرناک بود و یخ ها زود میشکستن ولی خب من ک دوص دارم برم..همین ک ی قدم برداشتم یخ ترک خورد و کم کم شکست و افتادم توی اب یخ ...هایششش سردههههههه...تازه منم شنا بلد نیسم غرق شم چییی...بجز کوک چیزی ب ذهنم نیومد پس ...
+کوکککک...تروخداا...کمککک*داد
ویو کوک
از کاری ک کرده بود خیلی ناراحت بودم...ت اتاق دراز کشیده بودم ک صدای جیغش ادمد...اول فک کردم الکیه ولی گف دارم یخ میزنم...سریع بلند شدم و با دو ب سمت در رفتم
ویو ا.ت
+کوکککککک...کمککک*گریه
-ا.تتت....صب کن اومدم
سریع از اب درش اوردم داشت میلرزید
-ا.ت...ا.ت حالت خوبه؟؟...
+ن..نه..س..سرده
براید بغلم کرد و ب سمت خونه برد...بهم حوله داد و موهامو خشک کرد...اخر سر اومد کنارم و ی کپ کافی بهم داد...
+کوک
-هوم
+هنوزم..قهری؟
-نه...ولی دیگه تکرار نشه
+هوم*ذوق
رفتم بغلش ک دوباره شروع کرد ب بوسیدنم و خب دست بردار نبود بلاخره ازم جدا شد و من دوباره پریدم بغل کوک و بله دیگه ب خوبیو خوشی زندگی کردیم...قصه ما ب سر رسید ادمین شما هم ب خابش نرسید🙄🔪
چطور بود توتفرنگی🍓؟؟؟؟
ویو ا.ت
-ا.تتتتت اعصابمو بهم نریز*داد
+سرم داد نزن*داد
-داری اعصابمو بهم میریزی ازم توقع داری چی کار کنم ها*داد
+از قصد نبود...بخدا از قصد نبود*گریه داد
کوک با عصبانیت ب سمت اتاق رفت و درو کوبید...هوففف مگه چیه خبببب...امروز با کوک رفتیم کافه کوک رفت دسشویی منم رفتم سفارش بدم وقتی رفتم ی پسر دستمو گرفت و میگفت دوص دخترم شو وقتی کوک اومد با عصبانیت دستمو گرف و از اونجا برد و فک میکرد کار منه!..الانم اقا قهره...با اینک تقصیر من نیس ولی خب...میرم تا از دلش در بیارم...اروم ب سمت اتاقش رفتم و در زدم جواب نداد..پس اروم رفتم تو ...
دیدم روی تخت پشت ب من دراز کشیده اروم رفتم رو ب روش و روی زمین نشستم...
+کوک...هنوز قهری
-....
+کوکی
-....
+هوف...چیزه...میخام برم اصکی رو یخ...میای؟
-.....
+کوک!...باشه...خودم میرم...
از گوشه اتاق کفاشامو برداشتم و با ناراحتی ی بار دیگه نگاهی بهش انداختم...با لب خندون ب سمت یخ رفتم و شروع ب اصکی رفتن کردم...ک نگام ب اون اخر افتاد...عاره اونجا یکمی خطرناک بود و یخ ها زود میشکستن ولی خب من ک دوص دارم برم..همین ک ی قدم برداشتم یخ ترک خورد و کم کم شکست و افتادم توی اب یخ ...هایششش سردههههههه...تازه منم شنا بلد نیسم غرق شم چییی...بجز کوک چیزی ب ذهنم نیومد پس ...
+کوکککک...تروخداا...کمککک*داد
ویو کوک
از کاری ک کرده بود خیلی ناراحت بودم...ت اتاق دراز کشیده بودم ک صدای جیغش ادمد...اول فک کردم الکیه ولی گف دارم یخ میزنم...سریع بلند شدم و با دو ب سمت در رفتم
ویو ا.ت
+کوکککککک...کمککک*گریه
-ا.تتت....صب کن اومدم
سریع از اب درش اوردم داشت میلرزید
-ا.ت...ا.ت حالت خوبه؟؟...
+ن..نه..س..سرده
براید بغلم کرد و ب سمت خونه برد...بهم حوله داد و موهامو خشک کرد...اخر سر اومد کنارم و ی کپ کافی بهم داد...
+کوک
-هوم
+هنوزم..قهری؟
-نه...ولی دیگه تکرار نشه
+هوم*ذوق
رفتم بغلش ک دوباره شروع کرد ب بوسیدنم و خب دست بردار نبود بلاخره ازم جدا شد و من دوباره پریدم بغل کوک و بله دیگه ب خوبیو خوشی زندگی کردیم...قصه ما ب سر رسید ادمین شما هم ب خابش نرسید🙄🔪
چطور بود توتفرنگی🍓؟؟؟؟
۳۱.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.