تک پارتی هوپی
ویو ا.ت
دوماهی میشه ک جیهوپی رفته امریکا و منم خیلییی دلم براش تنگ شده..امروز قراره برگرده منم سریع اماده شدم تا برم فرودگاه
البته اون نمدونس ک من دارم میرم دنبالش ...
راستی میخام خبر خوبیو بهش بدم...عاره...داره بابا میشههههه هووو
ی هودی سفید و ی شلوار بگ کرم رنگ پوشیدم کیفم رو برداشتم و تاکسی گرفتم...وقتی رسیدم همش منتظر بودم تا پرواز بشینه ...نشسته بودم روی صندلی ک نشستن پرواز رو اعلام کردن...سریع بلند شدم و با نگام دنبال هوپی میگشتم ک دیدمش سرش توی گوشی بود ک یهو پیامی واسم اومد نگا کردم دیدم هوپی نوشته:
من رسیدم سانشاینم...منم سریع داد زدم
+هوپیییییییی
ک جیهوپ سرشو بالا اورد و دنبال صدا گشت ک براش دست تکون دادم...با خنده بهم نگاه میکرد و دستشو باز کرد تا برم بغلش... منم با دو پریدم بغلش و دستو پاهامو دورش حلقه کردم...اونم محکم بغلم کرده بود
-ا.ت...خیلییی دلم برات تنگ شده بود
+منم هوپیییی
-خب..شاینی قصد نداری بیای پایین؟
+نچ
-اکی..بریم
+حیح*خنده کیوت
رفتیم خونه ک هنو نرسیده دست هوپی رو گرفتم و ب سمت مبل بردم
+خب..بشین
-چرا
+کارت دارمممم
-اکی..بگو بینم کنجکاو شدم
+هوپی...دیروز رفتم آزمایشگاه..بعدش
-بعدش؟
+فهمیدم...س ماهه حاملمممممم
-چیییییییییییی دارممممممم باباااااا میشمممممممم هووووو..ا.ت بلند شو
+چرا؟
-بلند شوووو بریممممم
+کجااااا
-خرید واس بچمون*کیوت
+حیح...اخه تازه رسیدی
-ا.تتتتتتتت
+باشه باشه اومدمممم
خاستم بلند شم برم اماده شم ک دستمو گرفت و برگردوند جوری ک افتادم بغلش یهو شروع ب بوسیدنم کرد و بعد ² مین ازم جدا شد
+خب برم..برم اماده شم*خجالتی
-*خنده...برو
* ³ سال بعد
÷اومااااااا
+جونم چیشده
÷اپا بهم ابنبات نمیدهههه...میگه دندون درد میگیریییییی
+خب راس میگه نباید زیاد بخوری
÷فقد ی کوشولوووو
+هوپیییی
-جونم بیبییی
+بهش ابنبانت بده
-چون ت گفتی باشه
منو هوپی ی زندگی خیلییی خوب داریم و خاهیم داشت ...
....
میدونم خیلیییی مزخرف شد
ولی من ک حصلم سر میره باید ی چی بنویسم 😐
دوماهی میشه ک جیهوپی رفته امریکا و منم خیلییی دلم براش تنگ شده..امروز قراره برگرده منم سریع اماده شدم تا برم فرودگاه
البته اون نمدونس ک من دارم میرم دنبالش ...
راستی میخام خبر خوبیو بهش بدم...عاره...داره بابا میشههههه هووو
ی هودی سفید و ی شلوار بگ کرم رنگ پوشیدم کیفم رو برداشتم و تاکسی گرفتم...وقتی رسیدم همش منتظر بودم تا پرواز بشینه ...نشسته بودم روی صندلی ک نشستن پرواز رو اعلام کردن...سریع بلند شدم و با نگام دنبال هوپی میگشتم ک دیدمش سرش توی گوشی بود ک یهو پیامی واسم اومد نگا کردم دیدم هوپی نوشته:
من رسیدم سانشاینم...منم سریع داد زدم
+هوپیییییییی
ک جیهوپ سرشو بالا اورد و دنبال صدا گشت ک براش دست تکون دادم...با خنده بهم نگاه میکرد و دستشو باز کرد تا برم بغلش... منم با دو پریدم بغلش و دستو پاهامو دورش حلقه کردم...اونم محکم بغلم کرده بود
-ا.ت...خیلییی دلم برات تنگ شده بود
+منم هوپیییی
-خب..شاینی قصد نداری بیای پایین؟
+نچ
-اکی..بریم
+حیح*خنده کیوت
رفتیم خونه ک هنو نرسیده دست هوپی رو گرفتم و ب سمت مبل بردم
+خب..بشین
-چرا
+کارت دارمممم
-اکی..بگو بینم کنجکاو شدم
+هوپی...دیروز رفتم آزمایشگاه..بعدش
-بعدش؟
+فهمیدم...س ماهه حاملمممممم
-چیییییییییییی دارممممممم باباااااا میشمممممممم هووووو..ا.ت بلند شو
+چرا؟
-بلند شوووو بریممممم
+کجااااا
-خرید واس بچمون*کیوت
+حیح...اخه تازه رسیدی
-ا.تتتتتتتت
+باشه باشه اومدمممم
خاستم بلند شم برم اماده شم ک دستمو گرفت و برگردوند جوری ک افتادم بغلش یهو شروع ب بوسیدنم کرد و بعد ² مین ازم جدا شد
+خب برم..برم اماده شم*خجالتی
-*خنده...برو
* ³ سال بعد
÷اومااااااا
+جونم چیشده
÷اپا بهم ابنبات نمیدهههه...میگه دندون درد میگیریییییی
+خب راس میگه نباید زیاد بخوری
÷فقد ی کوشولوووو
+هوپیییی
-جونم بیبییی
+بهش ابنبانت بده
-چون ت گفتی باشه
منو هوپی ی زندگی خیلییی خوب داریم و خاهیم داشت ...
....
میدونم خیلیییی مزخرف شد
ولی من ک حصلم سر میره باید ی چی بنویسم 😐
۲۹.۰k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.