دوست داشتم در را رو به این هوای خاکستری سرد ببندم

دوست داشتم در را رو به این هوای خاکستری سرد ببندم
گل کفش‌هایم را روی پادری خانه پاک کنم
و وقتی‌ بر می‌گردم
تو آنجا ایستاده باشی‌ با فنجان قهوه ات
خسته از نبودن‌های من
سیگارت را پک بزنی‌
و آمدنم را زیر چشمی تماشا کنی‌
دوست داشتم میگفتی‌ باید با هم صحبت کنیم
بعد دستهایم را می‌‌گرفتی‌ ، بی‌ آنکه صحبتی‌ کنیم



#نیکی‌_فیروز_کوهی
دیدگاه ها (۴)

ماه شهرآشوب من هر گه به راهی بگذردشهر ، پرغوغا شود چونان که ...

خداوندخودش رامیان ما تقسیم کردهزیبایی اش را داده به توعاشقی ...

دلم را از سرِ راه نیاورده ام سرِ راهِ هرکس و ناکس ی بگذارمو ...

آه از وقتی که یارت کفش رفتن پا کندتا خودش را در کنار دیگری پ...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

قلب یخیپارت ۶ادامش بدم؟ احساس میکنم خوشتون نمیاد اگه واقعا د...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط