پارت ³ گمشده
پارت ³ گمشده
جیمین: ایگوو ولی چطوری
کوک: بسپارش به من 😉
(پس از ۴۰۰ صد هزار تلاش بلخره جیمین و یونجی جور میشن )
ات: اححح😣 (ناله )
یونجی: چیشد خوبی
ایم: اونی باید چیز کنیم
یونجی: چیز؟
ایم: خودت میدونی دیگه اگ انجام ندم رگ پام میگیره (در گوشی)
یونجی: باش بریم بالا
جیمین: در گوش کوک: کوک دختره س.ک.س میخواد
کوک: حله
ایم: نمیتونم بلند شم کولم کن
کوک: بلندش میکنه میبرتش طبقه بالا
ایم: ولم کنننننن
کوک: اروم داد بیداد نکن بگو کودوم اتاق
ایم: میزنن تو دهن کوک : بزارم زمینننننن
کوک: اخخ دهنم بگو کودوم
موزان: خانوما کمک میخواید؟
یونجی: خیر
ایم: اره یه دست کمک میرسونی
موزان : چرا که نه عزیزم
موزان: خب ببین محکم بزن
ایم: محکم میزنه تو دهن کوک
کوک: هوففف نکنننن
موزان: محکم تر عه
ایم: با تمام وجردش میزنه و خون میاد از دهن کوک : اینجوری؟
کوک: میزارتش زمین دستشو بلند میکنه که بزنه تو صورت جوکیونگ
ایم: بزن دیگه چرا وایسادی
کوک: هوفففف
ایم: نمیتونی بزنی نه
کوک: کودوم اتاق منو ازیت نکن
ایم: برو پی کارت منو ازار نده
(پس از کلی دعوا یونجی اتاق جوکیونگ رو نشون میده و کوک میبرتش داخل )
کوک: لباساشو در میاره و کاندوم رو میزاره
ایم: نکن برو عقبب😣
کوک : درار
ایم : نمیخوام
کوک: اوکی پس جرش میدم(لباساشو پاره میکنه )
ایم: 😣😣
کوک: اوفففف بدنشو 🤤
ویو کوک
شروع کردم به خوردن لباش اما خب همکاری نمیکرد منم اروم واردش کردم اما دیکمو بعد چند تلنبه گرفت و گفت ازش درارم منم در اوردم و از اتاق رفتم بیرون و با شوگا رفتیم خونه
ویو جوکیونگ
هوففف کوک خدا ایشش فقط دردمو بیشتر کرد اصلا خوبم نکرد یونجی هم که میگه دیگه انجام بی انجام هوفف یه مسکن خوردم و خوابیدم
پرش زمانی به صبح ساعت ۱۰
کوک: خب رسیدیم
شوگا: اره برو پیش دختره منم میرم پیش اون یکی
کوک: حل
کوک: میشه منو ببری اتاق جوکیونگ
منشی: اخه ارباب گفته کسی اتاقم نیاد
کوک: من برم مشکلی نداره ببرم اتاقش
منشی: چشم (کوک رو میبره اتاق )
کوک: وایی چه ناز خوابیده بزار کنارش بشینم و نگاش کنم
منشی: میشه بیدارش کنید باید بره بار
کوک: بزارید بخوابه
منشی: اخه باید بره بار
کوک: باش : زیر گوشش میگه: ایم جو
منشی: اونجوری بیدار نمیشه یا اسمشو داد بزن یا پاشو فشار بده
کوک: با داد: جوکیونگااااا
ایم: به یه ورش نیست: 😴😴
کوک:
شرط ۱۵
جیمین: ایگوو ولی چطوری
کوک: بسپارش به من 😉
(پس از ۴۰۰ صد هزار تلاش بلخره جیمین و یونجی جور میشن )
ات: اححح😣 (ناله )
یونجی: چیشد خوبی
ایم: اونی باید چیز کنیم
یونجی: چیز؟
ایم: خودت میدونی دیگه اگ انجام ندم رگ پام میگیره (در گوشی)
یونجی: باش بریم بالا
جیمین: در گوش کوک: کوک دختره س.ک.س میخواد
کوک: حله
ایم: نمیتونم بلند شم کولم کن
کوک: بلندش میکنه میبرتش طبقه بالا
ایم: ولم کنننننن
کوک: اروم داد بیداد نکن بگو کودوم اتاق
ایم: میزنن تو دهن کوک : بزارم زمینننننن
کوک: اخخ دهنم بگو کودوم
موزان: خانوما کمک میخواید؟
یونجی: خیر
ایم: اره یه دست کمک میرسونی
موزان : چرا که نه عزیزم
موزان: خب ببین محکم بزن
ایم: محکم میزنه تو دهن کوک
کوک: هوففف نکنننن
موزان: محکم تر عه
ایم: با تمام وجردش میزنه و خون میاد از دهن کوک : اینجوری؟
کوک: میزارتش زمین دستشو بلند میکنه که بزنه تو صورت جوکیونگ
ایم: بزن دیگه چرا وایسادی
کوک: هوفففف
ایم: نمیتونی بزنی نه
کوک: کودوم اتاق منو ازیت نکن
ایم: برو پی کارت منو ازار نده
(پس از کلی دعوا یونجی اتاق جوکیونگ رو نشون میده و کوک میبرتش داخل )
کوک: لباساشو در میاره و کاندوم رو میزاره
ایم: نکن برو عقبب😣
کوک : درار
ایم : نمیخوام
کوک: اوکی پس جرش میدم(لباساشو پاره میکنه )
ایم: 😣😣
کوک: اوفففف بدنشو 🤤
ویو کوک
شروع کردم به خوردن لباش اما خب همکاری نمیکرد منم اروم واردش کردم اما دیکمو بعد چند تلنبه گرفت و گفت ازش درارم منم در اوردم و از اتاق رفتم بیرون و با شوگا رفتیم خونه
ویو جوکیونگ
هوففف کوک خدا ایشش فقط دردمو بیشتر کرد اصلا خوبم نکرد یونجی هم که میگه دیگه انجام بی انجام هوفف یه مسکن خوردم و خوابیدم
پرش زمانی به صبح ساعت ۱۰
کوک: خب رسیدیم
شوگا: اره برو پیش دختره منم میرم پیش اون یکی
کوک: حل
کوک: میشه منو ببری اتاق جوکیونگ
منشی: اخه ارباب گفته کسی اتاقم نیاد
کوک: من برم مشکلی نداره ببرم اتاقش
منشی: چشم (کوک رو میبره اتاق )
کوک: وایی چه ناز خوابیده بزار کنارش بشینم و نگاش کنم
منشی: میشه بیدارش کنید باید بره بار
کوک: بزارید بخوابه
منشی: اخه باید بره بار
کوک: باش : زیر گوشش میگه: ایم جو
منشی: اونجوری بیدار نمیشه یا اسمشو داد بزن یا پاشو فشار بده
کوک: با داد: جوکیونگااااا
ایم: به یه ورش نیست: 😴😴
کوک:
شرط ۱۵
۴.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.