با نگاه نافذت در من چه غوغا ...

با نگاه نافذت در من چه غوغا می کنی
عشوه و افسونگری الحق که زیبا می کنی

قلب و عقلم را به جان یکدگر انداختی
دم به دم با دلبریت فتنه بر پا می کنی

عاشق آن لحظه ام وقتی که می پرسم ز تو
عاشقم هستی؟ و تو با خنده حاشا می کنی

هر چه میخواهم تو را مهمان کنم در قلب خود
لامروت بی سبب امروز و فردا می کنی

رسم دنیا نیست اینگونه بیازاری مرا
عاقبت این قامت پژمرده را تا می کنی

صحن قلبم را کنم جای قدومت نازنین
گرچه این دل را همیشه خار و رسوا می کنی

شاه بیت هر غزل! وصف تو گفتن ساده نیست
هر چه هم خود را درون هر غزل جا می کنی.

دیدگاه ها (۱۰)

بنویسید؛دلش مثل دل شیشه شکستآن زمانی که دلی بر دل رویا ها بس...

بی تو بارانم و بر ثانیه ها می بارم حس زیبای تو را بعد تو در...

تمامِ دین و دنیایم، فدای دردِ سرهایتچه دردی میکشم وقتی، که د...

الهی با که گویم غم دل، جز تو که غمخوار منی همه عالم اَگرَم پ...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط