من ماهم تو خورشید

من ماهم تو خورشید
P.r:«⁹»

یورا: پس کجا میریم؟
لیا: بعد بهت میگم راستی جاییت ک دیگه درد نمیکنه؟
یورا: سرم فقط درد میکنه
لیا: اره معلومه....
یورا: هعی....
لیا: اگه بدونی موقعی ک حالت بد بود ریکشن طرف چ شکلی بود....
یورا: طرف کیه؟
لیا: طرف دیگه و بعد اشاره ای به جین کردم جوری ک نفهمه....
یورا: آها مگه چ جوری بودش؟
لیا: اینم یه رازه.... شاید بعد بهت گفتم😉
یورا: گگگگ می‌دونی ک من فوضولم یا یه چیزی رو نگو یا اگه میگی کامل بگو من و حرص نده
لیا: باشه بابا آروم باش حالا بعد بهت میگم تقریباً شش نفر دیگه هم اینجان
یورا:شش نفر دیگه؟
مگه فقط شما سه تا نیستین؟ اون شش نفر کیا هستن؟
لیا: دوستای جین....
یورا: چی میگی بابا چرا اونا باید بیان اینجا وقتی نمیشناسمشوننن تازه اونا هم من رو نمیشناسن
لیا: اتفاقا برعکس اونا انقد میشناسنت ک من یارا نمیشناسیمت...
یورا: یعنی چی؟ اصلا معنی میده؟
لیا: آره خیلی....
یورا: میدونم ک داری چرت میگی...
لیا: می خوای بگم بیان تو؟
یورا: با این ک میدونم دروغ میگی و لی بگو بیان تو ببینم (با خنده*)
لیا: باشه...
♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~

ویو لیا« یورا باور نمی کرد ک جین دوستاش رو آورده منم برای اثباتش گفتم میرم بهشون میگم بیان تو و گفت برو قبلش رفتم پیش جین و ازش پرسیدم ک به پسرا بگم بیان داخل یا نه با خنده گفت بگو‌ بیان منم رفتم و صداشون کردم ک بیان داخل و اومدن
وقتی اومدن داخل.....
خب اینم پارت نه اومید وارم خوشتون بیاد:)
ممنون میشم حمایتش کنین:)💫
شرایطش: 15تا لایکه:)