پرستار
پرستار
ویو جیمین
صدای ات و اون آقا انقدری بلند بود که بشنوم چی میگن...فضول نبودمااا فقط یکم کنجکاو بودم برای همین گوشمو بیشتر تیز کردم..
ویو ات
ات:بفرمایید
آقای لی:ات تورخدا من حالم خوب نیست
ات:خب...از دست من چه کاری بر میاد
آقای لی:این یه شبو فقط این یه شب و پیش من باش و با من بگذرون
چیییی این مرتیکه چی میگفتتتت
آقای لی:هر دفعه اومدم بهت نزدیک بشم پسم زدی نمیتونم تحمل کنم میفهمی نمیتونم حتی به بهونه اجاره خونه هم گفتم بهت قبول نکردی یادته بهت گفتم همه خرجات با من اجاره خونه هم دیگه نمیخوادبدی ها یادته اون موقع هم قبول نکردی امشب رو راست بهت میگم یا با من میخوابی یا مجبورت میکنم باهام بخوابی
داشتم آتیش میگرفتم
ویو جیمین
هاااااااا از صدای یارو معلوم بود خیلی پیره...نه خوشم اومد با اینکه دختره توی وضع بدی بوده ولب به این کارا تن نداده با حرف بعدیش عصبی شدم
آقای لی:د آخه دختر مگه چی دارییی هااا یه ..... داری (بچه ها فکر کنم بدونید گفت یه چی داره...مشخصه دیگه ک...)
چرا نمیدی من ازش لذت ببرم(خدا به سر شاهده دارم از خجالت آب میشم مرددد🫠🤣)
رفتم سمت در و کامل بازش کردم
جیمین:ات....ایشون کی باشن...
ات رنگش پرید
ات:ام..خب..ایشون..صاحب خونه من هستن
جیمین:کدوم صابخونه ای اینجوری حرف میزنه
آقای لی:جناب عالی کی باشی
جیمین:دوست پسرش حرفیه
آقای لی:اتتتت تو دوست پسر داشتی و من نمیدونستم
جیمین:بله داره شما بدونی یا ندونی چه دخلی بهتون داره...
ات:تروخدا بسه
جیمین:ات وسیله هاتو جمع کن دیگه اینجا نمیمونی میای خونه خودم...
ات؛چییییی
جیمین:همین که شنیدی...
ویو جیمین
صدای ات و اون آقا انقدری بلند بود که بشنوم چی میگن...فضول نبودمااا فقط یکم کنجکاو بودم برای همین گوشمو بیشتر تیز کردم..
ویو ات
ات:بفرمایید
آقای لی:ات تورخدا من حالم خوب نیست
ات:خب...از دست من چه کاری بر میاد
آقای لی:این یه شبو فقط این یه شب و پیش من باش و با من بگذرون
چیییی این مرتیکه چی میگفتتتت
آقای لی:هر دفعه اومدم بهت نزدیک بشم پسم زدی نمیتونم تحمل کنم میفهمی نمیتونم حتی به بهونه اجاره خونه هم گفتم بهت قبول نکردی یادته بهت گفتم همه خرجات با من اجاره خونه هم دیگه نمیخوادبدی ها یادته اون موقع هم قبول نکردی امشب رو راست بهت میگم یا با من میخوابی یا مجبورت میکنم باهام بخوابی
داشتم آتیش میگرفتم
ویو جیمین
هاااااااا از صدای یارو معلوم بود خیلی پیره...نه خوشم اومد با اینکه دختره توی وضع بدی بوده ولب به این کارا تن نداده با حرف بعدیش عصبی شدم
آقای لی:د آخه دختر مگه چی دارییی هااا یه ..... داری (بچه ها فکر کنم بدونید گفت یه چی داره...مشخصه دیگه ک...)
چرا نمیدی من ازش لذت ببرم(خدا به سر شاهده دارم از خجالت آب میشم مرددد🫠🤣)
رفتم سمت در و کامل بازش کردم
جیمین:ات....ایشون کی باشن...
ات رنگش پرید
ات:ام..خب..ایشون..صاحب خونه من هستن
جیمین:کدوم صابخونه ای اینجوری حرف میزنه
آقای لی:جناب عالی کی باشی
جیمین:دوست پسرش حرفیه
آقای لی:اتتتت تو دوست پسر داشتی و من نمیدونستم
جیمین:بله داره شما بدونی یا ندونی چه دخلی بهتون داره...
ات:تروخدا بسه
جیمین:ات وسیله هاتو جمع کن دیگه اینجا نمیمونی میای خونه خودم...
ات؛چییییی
جیمین:همین که شنیدی...
۱.۹k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.