وقتی حامله بودی و اون بهت خیانت کرد
وقتی حامله بودی و اون بهت خیانت کرد
سه پارتی
پارت⅔
&اون ماسک زده بود معلوم نبود کیه اما وقتی ماسکشو در آورد....
ذهن&
اا این مافیای یا پلیس!! از من خوشش میاد
جونگ کوک چرا من چرا
دارم به اون لعنتی فکر می کنم (عذر میخوام آرمی های عزیز)
& آقا لطفا با من کاری نداشته باشید
علامت مافیا$
$ صبر کن حالا حالاها کار داریم (منحرف نشویدددد😑)
& لطفا پیادم کن ببین آقا
من اصلا غلط کردم اومدم ولم کنین
$ دیگه تا اینجا رفتین راستی منو آقا صدام نکن وی صدام کن
چرخید به طرف من
ذهن مارگاریتا
واو چه اوجمله خر نشو ماری
ویو جونگ کوک
از دفترم بیرون اومدم دختره مثل کنه بهم چسبیده بود
جونگ کوک: گمشو برو دیگه
دختره: ولی هنوز کاری نکردیم که
جونگ کوک: نمی خوایم هم کنیم
دختره: چی
جونگ کوک : از اینجا بروووو
رفتم پیش منشی
منشی یه برگه رو به طرفم گرفت
منشی: آقای رئیس این رو خانمتون داد گفتن بکوبونم تو صورتتون
از دستش گرفتم
این چیه بازش کردم
من چیکار کردم
اون کوکی کوچو لو. مون رو حامله بود
حالا چه گوهی بخورم اصلا کجا رفته
سوییچ ماشین رو برداشتم و رفتم خونه اونجا نبود
ویو مارگاریتا
& آقا جان پیادم کن
که میخواستم یه مشت بزدم تو صورتش (بچمون کونگ فو بلده، 😎)
که دستام تو ماشین بسته شد
وات فاااا این ماشین هوشمنده
که رسیدیم به عمارت البت ه این یه قصر بود بزور پیادم کرد
که دیدم در اون طرفه با سرعت بالا فرار کردم که یهو یکی دستمو گرفت و کشوند بغلش که دیدم او ووو....
دیگه چه خبر!!!؟؟
سه پارتی
پارت⅔
&اون ماسک زده بود معلوم نبود کیه اما وقتی ماسکشو در آورد....
ذهن&
اا این مافیای یا پلیس!! از من خوشش میاد
جونگ کوک چرا من چرا
دارم به اون لعنتی فکر می کنم (عذر میخوام آرمی های عزیز)
& آقا لطفا با من کاری نداشته باشید
علامت مافیا$
$ صبر کن حالا حالاها کار داریم (منحرف نشویدددد😑)
& لطفا پیادم کن ببین آقا
من اصلا غلط کردم اومدم ولم کنین
$ دیگه تا اینجا رفتین راستی منو آقا صدام نکن وی صدام کن
چرخید به طرف من
ذهن مارگاریتا
واو چه اوجمله خر نشو ماری
ویو جونگ کوک
از دفترم بیرون اومدم دختره مثل کنه بهم چسبیده بود
جونگ کوک: گمشو برو دیگه
دختره: ولی هنوز کاری نکردیم که
جونگ کوک: نمی خوایم هم کنیم
دختره: چی
جونگ کوک : از اینجا بروووو
رفتم پیش منشی
منشی یه برگه رو به طرفم گرفت
منشی: آقای رئیس این رو خانمتون داد گفتن بکوبونم تو صورتتون
از دستش گرفتم
این چیه بازش کردم
من چیکار کردم
اون کوکی کوچو لو. مون رو حامله بود
حالا چه گوهی بخورم اصلا کجا رفته
سوییچ ماشین رو برداشتم و رفتم خونه اونجا نبود
ویو مارگاریتا
& آقا جان پیادم کن
که میخواستم یه مشت بزدم تو صورتش (بچمون کونگ فو بلده، 😎)
که دستام تو ماشین بسته شد
وات فاااا این ماشین هوشمنده
که رسیدیم به عمارت البت ه این یه قصر بود بزور پیادم کرد
که دیدم در اون طرفه با سرعت بالا فرار کردم که یهو یکی دستمو گرفت و کشوند بغلش که دیدم او ووو....
دیگه چه خبر!!!؟؟
۳۴.۹k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.