هم، حال بدی یکسره دارم، تو نداری
هم، حال بدی یکسره دارم، تو نداری
هم، بغض در این حنجره دارم تو نداری
من بافته ام از غم و دردی متراکم
در هر گرهی صد گره دارم تو نداری
تکرارم و بیزارم از این کارم و بسیار
هی دایره در دایره دارم تو نداری
من بى خبرم از تو و تو بى خبر از من
سخت است كه من دلهره دارم تو ندارى
از پنجره ى رو به خيابان اتاقت
آنقدر كه من خاطره دارم تو ندارى
هم، بغض در این حنجره دارم تو نداری
من بافته ام از غم و دردی متراکم
در هر گرهی صد گره دارم تو نداری
تکرارم و بیزارم از این کارم و بسیار
هی دایره در دایره دارم تو نداری
من بى خبرم از تو و تو بى خبر از من
سخت است كه من دلهره دارم تو ندارى
از پنجره ى رو به خيابان اتاقت
آنقدر كه من خاطره دارم تو ندارى
۴.۸k
۰۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.