فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : ۳۴
جین : امممم خبببب اخه میخوام دعوتت کنم کافه ( اخر کافه بود یا رستوران؟ 🗿😐)
جی وو، ویو :
وقتی که جین این حرفو رو زد از شدته خوشحالی دستام شروع به لرزیدن کرد ولی خودمو جمع و جور کردم ولی هنوز تته پته میکردم ( جی وو بچم مثله خودمه 😂😂🗿)
جی وو : هـ هان؟
جین : میای؟
جی وو : او، اوهم میام
جین : اوو پس لوکیشن رو برات میفرستم
جین : ساعت ۳ یا ۴ بیای هااا
جی وو : بـ باشه میام
جین : اوکی
پس بای
جی وو : بـ باییی
واییییی باورم نمیشه!
الان کراشم به من زنگ زد و منو دعوت کرد کافه؟
جی وو : عررررررر امروز بهترین روزه عمرمه
سریع رفتم و دره کمدم رو باز کردم و دنباله یه لباسه خوب گشتم
ولی پیدا نکردم با اینکه کلی لباس داخله کمدم داشتم
یه نگاه به ساعت کردم
جی وو : اوممممم ساعت ۱۲ عه یعنی اگه بخوام برم و لباس بگیرم دیرم نمیشه؟
نه بابا زودی میرم و میام
سریع رفتم و لباس پوشیدم و رفتم بیرون از خونه و سواره ماشینم شدم و به سمته یکی از پاساژا رفتم و دنباله لباس میگشتم که چشمم به یه لباسه مشکی خورد
خیلی خوشگل بود
ولی کوتاه و باز بود
و اشکال نداره!
رفتم طرفه فروشنده و گفتم
جی وو : ببخشید خانم
فروشنده : بله بفرمایید
جی وو : ببخشید قیمته اون لباس چقدره؟
فروشنده : اون لباس رو میگی؟
جی وو : اوهوم
فروشنده : ........ اینقدر هستش ( یه قیمتی خودتون بزارید سرش دیگه 😂🗿)
جی وو : اوهوم مرسی
( کارتو بهش دادم و حساب کرد و گفت)
فروشنده : ببخشید خانم نمیخواید که پرو کنید؟
جی وو : نه مرسی
( از اون فروشگاه اومدم بیرون و رفتم داخله یه فروشگاهه کفش فروشی
که چشمم به یه جفت کفشه مشکی خورد
اومممم مطمئنم که به لباسم میاد)
( رفتم و کفشه رو خریدم و سواره ماشین شدم و دیدم که ساعت دوعه وایییی خدا یه وقت دیر نشه)
( پرشه زمانی به نیم ساعته بعد)
( آماده شده بودم که دیدم جین لوکیشنه اون کافه رو برام فرستاد
سواره ماشین شدم و به سمته همون کافه حرکت کردم)
( و به کافه رسیدم و، واردش شدم و داشتم با چشمام دنباله جین میگشتم که با چیزی که دیدم قلبم به دو قسمت تقسیم شد......)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت : ۳۴
جین : امممم خبببب اخه میخوام دعوتت کنم کافه ( اخر کافه بود یا رستوران؟ 🗿😐)
جی وو، ویو :
وقتی که جین این حرفو رو زد از شدته خوشحالی دستام شروع به لرزیدن کرد ولی خودمو جمع و جور کردم ولی هنوز تته پته میکردم ( جی وو بچم مثله خودمه 😂😂🗿)
جی وو : هـ هان؟
جین : میای؟
جی وو : او، اوهم میام
جین : اوو پس لوکیشن رو برات میفرستم
جین : ساعت ۳ یا ۴ بیای هااا
جی وو : بـ باشه میام
جین : اوکی
پس بای
جی وو : بـ باییی
واییییی باورم نمیشه!
الان کراشم به من زنگ زد و منو دعوت کرد کافه؟
جی وو : عررررررر امروز بهترین روزه عمرمه
سریع رفتم و دره کمدم رو باز کردم و دنباله یه لباسه خوب گشتم
ولی پیدا نکردم با اینکه کلی لباس داخله کمدم داشتم
یه نگاه به ساعت کردم
جی وو : اوممممم ساعت ۱۲ عه یعنی اگه بخوام برم و لباس بگیرم دیرم نمیشه؟
نه بابا زودی میرم و میام
سریع رفتم و لباس پوشیدم و رفتم بیرون از خونه و سواره ماشینم شدم و به سمته یکی از پاساژا رفتم و دنباله لباس میگشتم که چشمم به یه لباسه مشکی خورد
خیلی خوشگل بود
ولی کوتاه و باز بود
و اشکال نداره!
رفتم طرفه فروشنده و گفتم
جی وو : ببخشید خانم
فروشنده : بله بفرمایید
جی وو : ببخشید قیمته اون لباس چقدره؟
فروشنده : اون لباس رو میگی؟
جی وو : اوهوم
فروشنده : ........ اینقدر هستش ( یه قیمتی خودتون بزارید سرش دیگه 😂🗿)
جی وو : اوهوم مرسی
( کارتو بهش دادم و حساب کرد و گفت)
فروشنده : ببخشید خانم نمیخواید که پرو کنید؟
جی وو : نه مرسی
( از اون فروشگاه اومدم بیرون و رفتم داخله یه فروشگاهه کفش فروشی
که چشمم به یه جفت کفشه مشکی خورد
اومممم مطمئنم که به لباسم میاد)
( رفتم و کفشه رو خریدم و سواره ماشین شدم و دیدم که ساعت دوعه وایییی خدا یه وقت دیر نشه)
( پرشه زمانی به نیم ساعته بعد)
( آماده شده بودم که دیدم جین لوکیشنه اون کافه رو برام فرستاد
سواره ماشین شدم و به سمته همون کافه حرکت کردم)
( و به کافه رسیدم و، واردش شدم و داشتم با چشمام دنباله جین میگشتم که با چیزی که دیدم قلبم به دو قسمت تقسیم شد......)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸.۳k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.