فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : ۳۲
جیا ویو :
با جین سواره ماشینش شدیم و راه افتادیم که
من شروع به حرف زدن کردم
جیا : جین؟
جین : هوم؟
جیا : جی وو قراره ساعت چند بیاد رستوران؟
جین : ساعت ۳ یا ۴
جیا : اوهوم
ولی دیشب گفتی که میخوای در مورده گذشته تهیونگ بهم بگی
جین : اوهوم یادم نرفته وقتی که رسیدیم رستوران بهت میگم ( قرار بود کافه برن یا رستوران؟ 🗿)
جیا : اوهوم
( به رستوران رسیدیم و، رفتیم سره میزی که جین رزرو کرده بود نشستیم که گارسون اومد)
گارسون : چی میل دارید؟
جین : یه اسموتی
جیا : یه بابل تی
گارسون : پنج دقیقه دیگه سفارشتون حاظر میشه
جین و جیا : مرسی
( گارسون رفت و رومو سمته جین کردم و گفتم)
جیا : خب بگو
جین : باشه
جین : خب تهیونگ....
جین : چون من و بقیه اعضا و جین از بچه گی باهم دوست بودیم داستانه زندگیه تهیونگ رو میدونیم
جین : خب داستان از ۱۶ ساله پیش شروع شد
جین : پدره تهیونگ قمار باز بود و بیشتره اوقات شرط بندی رو میباخت و هر روز یکی از دارایی هاشون رو به باد میداد تا جایی که هیچ پولی دیگه براشون باقی نمونده بود
ولی بازم از اینکارش دست بر نداشت و رفت شرط بندی کرد و باخت و فرار کرد و رفت امریکا و طلبکارا تهیونگ و مادرشو گرفتن و مادره تهیونگ، تهیونگ رو فراری داد ولی طلبکارا مادرشو کشتن و تهیونگ از اون روز به بعد به خودش قول داد که مافیا بشه و انتقامه مادرش رو بگیره
و بعد از ده سال تبدیل به بزرگترین مافیایه کره شد و بعدشم که با مین هی اشنا شد و باهم وارده رابطه شدن و بعدشم که.....
مین هی بهش خیانت کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت : ۳۲
جیا ویو :
با جین سواره ماشینش شدیم و راه افتادیم که
من شروع به حرف زدن کردم
جیا : جین؟
جین : هوم؟
جیا : جی وو قراره ساعت چند بیاد رستوران؟
جین : ساعت ۳ یا ۴
جیا : اوهوم
ولی دیشب گفتی که میخوای در مورده گذشته تهیونگ بهم بگی
جین : اوهوم یادم نرفته وقتی که رسیدیم رستوران بهت میگم ( قرار بود کافه برن یا رستوران؟ 🗿)
جیا : اوهوم
( به رستوران رسیدیم و، رفتیم سره میزی که جین رزرو کرده بود نشستیم که گارسون اومد)
گارسون : چی میل دارید؟
جین : یه اسموتی
جیا : یه بابل تی
گارسون : پنج دقیقه دیگه سفارشتون حاظر میشه
جین و جیا : مرسی
( گارسون رفت و رومو سمته جین کردم و گفتم)
جیا : خب بگو
جین : باشه
جین : خب تهیونگ....
جین : چون من و بقیه اعضا و جین از بچه گی باهم دوست بودیم داستانه زندگیه تهیونگ رو میدونیم
جین : خب داستان از ۱۶ ساله پیش شروع شد
جین : پدره تهیونگ قمار باز بود و بیشتره اوقات شرط بندی رو میباخت و هر روز یکی از دارایی هاشون رو به باد میداد تا جایی که هیچ پولی دیگه براشون باقی نمونده بود
ولی بازم از اینکارش دست بر نداشت و رفت شرط بندی کرد و باخت و فرار کرد و رفت امریکا و طلبکارا تهیونگ و مادرشو گرفتن و مادره تهیونگ، تهیونگ رو فراری داد ولی طلبکارا مادرشو کشتن و تهیونگ از اون روز به بعد به خودش قول داد که مافیا بشه و انتقامه مادرش رو بگیره
و بعد از ده سال تبدیل به بزرگترین مافیایه کره شد و بعدشم که با مین هی اشنا شد و باهم وارده رابطه شدن و بعدشم که.....
مین هی بهش خیانت کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷.۷k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.