راننده ماشینی در دل شب راه رو گم رد و بعد از مدتی ناگها

راننده ماشینی در دل شب راه رو گم كرد و بعد از مدتی، ناگهان ماشینش خاموش شد...
همون جا شروع كرد به شكایت از خدا، كه خدایا پس تو داری اون بالا چیكار میكنی ؟
چون خسته بود، خوابش برد و وقتی صبح از خواب بلند شد از شكایت دیشبش خیلی شرمنده شد، چون ماشینش دقیقا نزدیك یك پرتگاه خطرناك خاموش شده بود!

همه ی ما امكان به خطا رفتن رو داریم.
پس اگر جایی ، دیدید كه كارتون پیش نمیره، شكایت نكنید!!
شاید اگر جلوتر برید، به صلاح شما نباشه و خدا داره این جوری راه خطر رو میبنده!!

به " خداوند" اعتماد كنید ❤️
دیدگاه ها (۳)

درختان می گویند بهارپرندگان می گویند ، لانهسنگ ها می گویند ص...

من راه رفتن را از يك سنگ اموختمدويدن را از يك كرم خاكيو پروا...

هي گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد عذر آورديم و گفتيم خدا مي ب...

خدا نقاشی‌ات کرد و به دیوار تماشا زدخدا رنگ تو را روی تمام د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط