پارت هشتم. رد پا
اومد و نگاهی به کاغذ ها انداخت دراکو: داری مشق مینویسی؟ نه دراکو: پس اینا چیه؟ دارم تحقیق میکنم. البته زیاد مشتاق نبودم بهش بگم یکمم میترسیدم مسخرم کنه» دراکو: چه طراحی قشنگی از این موجودات افسانه ای داری!
مرسی دراکو: میشه به منم یاد بدی؟ از این سبک خوشم میاد. حتماً. دلم نیومد بهش نه بگم دراکو: این سبک طراحی منو یاد کتابای قدیمی میندازه! اوه کتابای قدیمی کاملا یادم رفته بودد. عیب نداره الان وقت نمیکنم به سرم زده بود که سراغ بخش ممنوعه برم.
اونجا حتما اونجا یک چیزی داره که اجازه ورود نداریم. شب رو نخوابیدم و نقشه خوبی برای ورود به اونجا کشیدم سر گروه اسلیترین گرم و صمیمی بود به من گفته بود که پرفسور اسنیپ شبا داخل راهرو ها قدم میزنه و مچ بچه ها رو میگیره و بعد امبریج اونا رو تنبیه میکنه. تعریف{ نقشه غارتگران} رو از هری شنیده بودم.
صبح روز بعد رفتم و.......
مرسی دراکو: میشه به منم یاد بدی؟ از این سبک خوشم میاد. حتماً. دلم نیومد بهش نه بگم دراکو: این سبک طراحی منو یاد کتابای قدیمی میندازه! اوه کتابای قدیمی کاملا یادم رفته بودد. عیب نداره الان وقت نمیکنم به سرم زده بود که سراغ بخش ممنوعه برم.
اونجا حتما اونجا یک چیزی داره که اجازه ورود نداریم. شب رو نخوابیدم و نقشه خوبی برای ورود به اونجا کشیدم سر گروه اسلیترین گرم و صمیمی بود به من گفته بود که پرفسور اسنیپ شبا داخل راهرو ها قدم میزنه و مچ بچه ها رو میگیره و بعد امبریج اونا رو تنبیه میکنه. تعریف{ نقشه غارتگران} رو از هری شنیده بودم.
صبح روز بعد رفتم و.......
۳.۷k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.