فیک زندگی نباتی (پارت۲ قسمت۱)
شیوا بعد از کارای اداری شد دختر خانواده مین و تنها چیزی ک مونده بود اینبود ک اسم اونو توی دفتر خانوادگی،خانواده ی مین ثبت کنن و قرار بر این شد ک بعد از اینکه شیوا ب خانواده و خونه جدیدش عادت کرد یه مهمونی بگیرت و اونو ب کل فامیل ب عنوان مین شیوا معرفی کنن و اسمش توی دفتر ثبت بشه ولی بعد از یه مدت که شیوا داشت به زندگی لوکس عادت میکرد خبر دادن که پدر و مادر یونگی توی یه سفر کاری ای ک ب امریکا داشتن مردن و اون یونگی بود ک یتیم شده بود و شیوا بود ک خانواده گیرش اومده بود ولی یونگی هیچوقت تنها نشده بود درسته ک اون خواهر یا برادر نداشت و اونموقع هم پدرو مادرشو از دست داده بود ولی برای همه خانواده مین خیلی عزیز بود و پدر و مادر جدید شیوا هم از اونجایی که شناخته ترین خانواده کره بودن و از بقیه فامیل هم پولدارتر بودن و توی فکرشون بود ک باید یه پسر هم ب فرزندی قبول کنن پس تصمیم گرفتن ک یونگی رو ببرن پیش خودشون و راجب تصمیمشون ب کسی نگن و توی مهمونی شیوا هم خود شیوا و هم یونگی رو ب فرزندی قبول کنن. روز مهمونی رسید و همچی داشت عالی پیش میرفت و اسم شیوا هم توی دفتر خانوادگی ثبت شد ولی تا اینکه پدر و مادر شیوا موضوع سرپرستی یونگی رو ب زبون اوردن شیوا ریکشن بد و غیر منتظره ای نشون داد و همین باعث شد ک شیوا نرفته از دل همه اعضای خانواده مین بیرون بیاد و از چشم همشون بیوفته چونکه شیوا یونگی رو از خانواده مادریش دور کرد و عموی یونگی ک ب غرورش بر خورده بود ک یه دختر ۱۵ ساله ک تازه به خانواده اضافه شده چنین زبونی در اورده باشه یونگی رو باخودش برد و رفت به امریکا تا اونجا زندگی و تحصیل کنه و بعد از تمام شدن دانشگاه برگرده به کره تا یونگی توی شرکت پدر شیوا مشغول ب کار بشه و بله اینجوری بود ک کاراکتر اصلی و کیوت داستان ما با کاری ک کرد ب جای اینکه یونگی رو به خودش نزدیک کنه اونو به مدت ۱۰ سال از خودش دور کرد البته باید بگم که از شیوایی ک فقط ۱۵ سال سن داشت و عاشق یونگی بود اینکه بخواد اون عشقو ب عنوان برادرش قبول نکنه برای خودش و سن و بی ترجبه بودنش توی عشق یه چیز عادی بود ولی کسی که از این عشق خبر نداشت و توی این ۱۰ سال همه از شیوا به خاطر رفتار روزش ازش دوری میکردن و توی اون سالا کسی حتی دلیل کارشو نپرسید و تنها جایی ک میدیدنش توی تلویزیون یا رسانه ها یا شرکت پدرش بود درسته اون زمان شیوا خیلی دستو پا چلفتی بود ولی الان شده بود یه دختر موفق توی هرکاری ک انقد معروف بود همه کسایی ک فامیلیشون مین نبود دوسش داشتن و خود خانواده مین برعکس بودن و از شهرت و تغیرات فوق العاده شیوا خبر نداشتن و جسی هم ک تنها دوست شیوا بود بعد از اونکار شیوا حتی باهاش حرف هم نزد و....
برو ادامه رو توی پست بعد بخون
برو ادامه رو توی پست بعد بخون
۱۲.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.