فیک زندگی نباتی (پارت۲ قسمت۲)
و جسی هم ک تنها دوست شیوا بود بعد از اونکار شیوا حتی باهاش حرف هم نزد و این شیوا بود ک بدون دوست و جرعه ای از محبت با رفتار مردانش تبدیل شده بود به نماد مستقل بودن و برابری جنستی توی کره. این سالها شیوا علاوه بر درس خوندن و مدیریت عالیه بخشی از شرکت پدرش کار های زیاد دیگه هم انجام داده بود و یونگی هم توی امریکا تمام ذهنشو گزاشته بود برای تحصیلش تا وقتی ک برگشت به کره بتونه به عالی ترین شکل ممکن شرکت مادر و دایی هاشو اداره کنه. اون فک میکرد دایی هاش دست تنهان و شیوا هنوزم اون دختر ۱۵ سالس حقم داشت چونکه کس زیادی نمیدونست که شیوا حتی کجاست چونکه اون همه سال با کینه که ازش گرفته بودن حالشم نپرسیده بودن ولی یونگی از شیوا اصلا ناراحت نبود چونکه توی این سالا توی امریکا پیشرفتی کرده بود و تجربه هایی بدست اورده بود ک اگه توی کره بود مطمعنا نمیتونست.
شیواهم توی اون ده سال حسی ک نسبت ب یونگی داشت رو فراموش کرده بود و فقط ب کار و پیشرفت فکر میکرد و همیشه تنها ارزویی که توی تولدای این چند سالش داشت این بود:قدرت،ثروت،شهرت،سلامت بودن خودش. همچی خیلی عادی و یه روال ثابت داشت پیش میرفت تا اینکه تلفن پدرش زنگ خورد و خبر اومد که یونگی قراره با عاموی مغرورش به کره بگرده. برای شیوا جالب بود که یونگی دقیقا ۱۰ سال بعد همون روزی ک رفت داره بر میگرده خانواده مین داشتن بال در میوردن از برگشتن یونگی و داشتن ترتیب یه جشن فوق العاده ی خوش امد گویی ب یونگی رو میدادن ولی شیوا استرس داشت که یونگی بعد از دیدن اون چه ریکشنی نشون میده؟یعنی اونم از شیوا کینه داشت؟شیوا باید چه ریکشنی نشون میداد؟عموها،دایی ها و جسی بعد از دیدن یونگی توی این همه سال چه ریکشنی نشون میدن؟
پارت بعد مال مهمونیه خیلی خفنه منتظرش باشین.
قلب سفیدمونو قرمز کنید♡
#وانشات#رمان#داستان#بی-تی-اس#شوگا#یونگی
شیواهم توی اون ده سال حسی ک نسبت ب یونگی داشت رو فراموش کرده بود و فقط ب کار و پیشرفت فکر میکرد و همیشه تنها ارزویی که توی تولدای این چند سالش داشت این بود:قدرت،ثروت،شهرت،سلامت بودن خودش. همچی خیلی عادی و یه روال ثابت داشت پیش میرفت تا اینکه تلفن پدرش زنگ خورد و خبر اومد که یونگی قراره با عاموی مغرورش به کره بگرده. برای شیوا جالب بود که یونگی دقیقا ۱۰ سال بعد همون روزی ک رفت داره بر میگرده خانواده مین داشتن بال در میوردن از برگشتن یونگی و داشتن ترتیب یه جشن فوق العاده ی خوش امد گویی ب یونگی رو میدادن ولی شیوا استرس داشت که یونگی بعد از دیدن اون چه ریکشنی نشون میده؟یعنی اونم از شیوا کینه داشت؟شیوا باید چه ریکشنی نشون میداد؟عموها،دایی ها و جسی بعد از دیدن یونگی توی این همه سال چه ریکشنی نشون میدن؟
پارت بعد مال مهمونیه خیلی خفنه منتظرش باشین.
قلب سفیدمونو قرمز کنید♡
#وانشات#رمان#داستان#بی-تی-اس#شوگا#یونگی
۷.۲k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.