فیک قمار عشق پارت ۱

پارت ۱

از نگاه ترسا
روز اول دبیرستان بود ، بزور از خواب نازم بیدار شدم ، اخه من نمیدونم کدوم احمقی ساعت شروع مدرسه تعیین کرده
رفتم جلوی ایینه ، با دیدن خودم وحشت کردم😂
شبیه ارواح بودم دور چشمام پف کرده بود ، پوستم همرنگ گچ دیوار بود ، موهام ابشاری اومده بود روی صورتم و گره شده بود
۴۰ دقیقه بعد
بعد از ۴۰ دقیقه تونستم گره موهامو باز کنم ، موهامو خشبو کننده زدم ریختم دورم ، بعد روپوش زشت دبیرستانو پوشیدم
یکم ارایش کردم و برای خودم توی ایینه بوس فرستادم اخه من چقدر عروسکم (خودشیفته)رفتم پایین دیدم برادر گلم برای صبحانه درست کرده چقدر اخه ابن گله ، اخه حقش نیست انقدر اذیتش کنم گناه داره بیچاره
ترسا: جیمین شیییی؟ اوپاااا‍؟
جیمین:بله؟باز چیه؟ دوباره شرو نکن ، صبحانه درست کردم برو بخور تا دیرت نشده ، ببین برای کی از خوابم زدم و اومدم صبحانه درست کردم ی تشکر کردنم بلند نیستی کههه.....
ترسا:ترمز کن ، تو مگه گذاشتی من حرف بزنم که ازت تشکر کنم ؟ ی سره داری ور میزنی
جیمین:بیتربیت با داداش بزرگترت ابنشکلی صحبت میکنی؟ اگه به مامان نگفتم
ترسا:برو بگووو😐بچه میترسونی؟
جیمین: فقط از جلو چشمام لال شووو
ترسا:منم میخواستم همین کارو کنم اگه شما برارین.......

ادامه دارد
کامنت:۱۰
دیدگاه ها (۱۵)

وانشات تصویری تهیونگ (درخواستی) پارت ۱

وانشات تصویری تهیونگ پارت ۲

وانشات تکپارتی از تهیونگ

خدمتکاره عمارت ارباب پارت یک

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط