وانشات تکپارتی از تهیونگ

عشق و ترس

تهیونگ تورو دزدیده بود و التن ازش بارداری نزدیک ۶ ماهته ، تهیونگ یکی از بزرگترین مافیا بود خیلی ازش میترسیدی ، اون تورو میخواست و بزور باهاش ازدواج کردی
تهیونگ روی تخت خوابیده بود ، میخواستی دوباره فرار کنی همه جا دوربین و قفلداشت تهیونگ با گوشیش اینارو کنترل میکرد گوشیش همیشه کنار بالشتش میزاره
اروم رفتس تو اتاق ، پاورچین رفتی سمت تخت ، خیلی بی صدا دستتو بردی سمت گوشی که یهو تهیونگ دستتو گرفت
از ترس سکته کردی.....
اخه این خواب بود چجوری متوجه شد؟؟
با صدای بم گفت:بیب....میخواستی دوباره فرار کنی؟
با ترس و لکنت گفتی:نه..م..من...نمی.خواستم....فرار کنم
خنده عصبانی کرد و با چشمای ترسناکش بهم خیره شد و گفت: اخا لابد میخواستی با گوشیم بازی کنی؟
خیلیترسیدم حتما میکشتم
گفت:دفعه ی قبل بهت اخطار داده بودم که اینکارو نکنی ولی مثل اینکه میخوای ددی عصبانی کنییی؟!!
گفتم:نهه.. نمیخواام
گفت:حیف که من عاشقتم وگرنه بلایی سرت میاوردم که هر روز ارزوی مرگ کنی ولی بیب تنبیهت سرجاشه امشب قراره تا صبح برای ددیت ناله کنی
گفتم:نهه ببخشید ، من نمیتونم...من حاملم
گفت:من بهت هشدار داده بودم بیب

پایان

کامنت:۱۵ تا برای تکپارتی بعدی
دیدگاه ها (۵۲)

فیک قمار عشق پارت ۱

وانشات تصویری تهیونگ (درخواستی) پارت ۱

وانشات دوشاتی کوک (درخواستی) شات دوم

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

ادامه سناریو وقتی به اجبار باهاشون ازدواج کردی..

روانی منP50

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط