مادرم گریه کنان شیرم داد
مادرم گریه کنان شیرم داد
پدرم سینه زنی یادم داد
مادرم غرق در احساسم کرد
پدرم عاشق عباسم کرد
خوش بحال همه ی ایل و تبارم بخصوص
خوش بحال پدرم که پسرش نوکر توست
آمدم سوی هیئت که کمی مست کنم
همه ی ایل و تبارم به فدای یل بی دست کنم
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من هیئتی عادت بکند...
پدرم سینه زنی یادم داد
مادرم غرق در احساسم کرد
پدرم عاشق عباسم کرد
خوش بحال همه ی ایل و تبارم بخصوص
خوش بحال پدرم که پسرش نوکر توست
آمدم سوی هیئت که کمی مست کنم
همه ی ایل و تبارم به فدای یل بی دست کنم
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من هیئتی عادت بکند...
۱.۳k
۰۳ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.