تا آخرش رفتن نترسیدن

تا آخرش رفتن نترسیدن
اون جا که پاهای زمین لرزید
هی پشتِ هم رفتن جلو امّا
هی پشتِ هم میدونِ مین لرزید
.
هی پشتِ هم دریا زمین می خورد
هیچکی نمی دونست چی می شه
می سوزه و می سازه معبر رو
وقتی کسی تخریب چی، می شه
.

#جنگ #دفاع_مقدس #احمدامیرخلیلی
دیدگاه ها (۱)

ینی خاااااااااعک تو اقبالم -_-حالا چکار کنم که عشق ندارم برا...

باید به پادشاه تایلند بگن جرثقیلاشو چک کنه... خدای نکرده اون...

آریایی حرف می زندآلمانی ناز می کندفرانسوی می بوسدکوبایی سیگا...

غزلی تازه ولی قافیه اش بد شده استقلمم باز به این کار مردد شد...

Chapter: 1Rāz dar Rag-hāPart 27---📍 ویو: الاصدای قدم‌هاش از ...

#رویای #جوانی #پارت-۶خیلی عصابم خورد شد . یونگی اومد و گفت :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط