فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
part²⁸
چند روزی بود که نه خبری از لیام بود و نه جئون
بی اعتنا پاشو پشت سر هم تکان میداد و به صفحه موبایل خیره شده بود و منتظر پاسخ لیام بود
دوباره جواب نداد
موبایلو خاموش کرد و روی میز پرت کرد
دستش روی پیشونیش قرار داد و به صندلی تکیه داد
با تق تق در سرشو بالا آورد و به سمت میز چرخید
" بیا تو "a.t
در باز شد و قامت مردی هیکلی با کت و شلوار مشکی و عینک دودی در چهار چوب در نمایان شد
-:" وقت دارید؟ "
از روی صندلی بلند شد
" بفرمایید "a.t
وارد اتاق شد
رو به روی میز ایستاد و عینک شو برداشت
کاغذی از کیف چرم مشکیش بیرون آورد و روی میز قرار داد
-:" بفرمایید خانم "
دستش سمت کاغذ برد و برش داشت
" این چیه؟ "a.t
-:" از طرف آقای کیم چانسونگ است "
" [ کیم چانسونگ؟ آشناس ... آهان اون روز توی موزه نقاشی دیدمش ] "a.t
نگاهشو به کاغذ داد و شروع به خاندن نوشته ها کرد
" سلام خانم ا.ت ، چانسونگ هستم.
اون روز هم دیگه رو در موزه نقاشی دیدیم
چند روز دیگه تولد بنده هست ، خوشحال میشم که تشریف بیارید و با امدنتون اون روز را چند برابر زیباتر کنید
آقای که امدن شما را به منزل من میرسونن
رومو زمین نندازید و تشریف بیارید
با تشکر
کیم چانسونگ "
سرشو بالا آورد و به مرد نگاه کرد
اما قبل از اینکه بخواد چیزی بگه اون صحبت کرد
-:" بیرون منتظرتون هستم تا کارتون تموم شه "
سمت در چرخید و بیرون رفت
" تولد؟... "a.t
" پیرمرد خیلی خوبه ، بدم نمیاد برم "a.t
part²⁸
چند روزی بود که نه خبری از لیام بود و نه جئون
بی اعتنا پاشو پشت سر هم تکان میداد و به صفحه موبایل خیره شده بود و منتظر پاسخ لیام بود
دوباره جواب نداد
موبایلو خاموش کرد و روی میز پرت کرد
دستش روی پیشونیش قرار داد و به صندلی تکیه داد
با تق تق در سرشو بالا آورد و به سمت میز چرخید
" بیا تو "a.t
در باز شد و قامت مردی هیکلی با کت و شلوار مشکی و عینک دودی در چهار چوب در نمایان شد
-:" وقت دارید؟ "
از روی صندلی بلند شد
" بفرمایید "a.t
وارد اتاق شد
رو به روی میز ایستاد و عینک شو برداشت
کاغذی از کیف چرم مشکیش بیرون آورد و روی میز قرار داد
-:" بفرمایید خانم "
دستش سمت کاغذ برد و برش داشت
" این چیه؟ "a.t
-:" از طرف آقای کیم چانسونگ است "
" [ کیم چانسونگ؟ آشناس ... آهان اون روز توی موزه نقاشی دیدمش ] "a.t
نگاهشو به کاغذ داد و شروع به خاندن نوشته ها کرد
" سلام خانم ا.ت ، چانسونگ هستم.
اون روز هم دیگه رو در موزه نقاشی دیدیم
چند روز دیگه تولد بنده هست ، خوشحال میشم که تشریف بیارید و با امدنتون اون روز را چند برابر زیباتر کنید
آقای که امدن شما را به منزل من میرسونن
رومو زمین نندازید و تشریف بیارید
با تشکر
کیم چانسونگ "
سرشو بالا آورد و به مرد نگاه کرد
اما قبل از اینکه بخواد چیزی بگه اون صحبت کرد
-:" بیرون منتظرتون هستم تا کارتون تموم شه "
سمت در چرخید و بیرون رفت
" تولد؟... "a.t
" پیرمرد خیلی خوبه ، بدم نمیاد برم "a.t
۸.۹k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.