تکپارتی از جین
تکپارتی از جین
سلاممم کیم ات هستم ۲ ساله با جین ازدواج کردم
جینم که میدونید
ویو ات
نزدیک یه هفتس جین خونه نیومده چون اقا تمرین داره نمی تونمم بهش زنگ بزنم قرار بود دادشم( بچه ها برادر ناتنین) بیاد پیشم بمونه ولی نتونست و منی که از پشه میترسم خونه تنهام موندم
زمان حال
داشتم تی وی میدیدم که زنگ در خورد پاشدم رفتم ببینم کی
ات:بله
مرده :بسته تون اوردم
ات : (تو ذهنش) من که چیزی سفارش ندادم
شاید جین فرستاده
با همین خیال درو باز که مرد بهم حمله کردو لبامو بوسکرد بعد لباسام پاره کرده هر چقدر هولش می دادم ۱ سانتی مترم تکون نمی خورد
ات : تو رو خدا ولم کن
مرده : چرا ولت کنم بهت حال نمیده
ویو راوی
ات هر چقدر تلاش می کرد و جیغ میزد کسی نمیشنید بعد چند دقیقه ات ول کرد رفت اتم بی هوش شد
ویو مرده
امروز کیم سوک (دادش ات)بهم پیام داده که برم به خواهرش تجاوز کنم و گفت عوضش ۵ میلیون دلار بهم میده
ویو ات
وقتی مرده داشت بهم تجاوز می کرد بی هوش شدم وقتی بهوش اومدم لخت رو زمین بودم خبری هم از مرده نبود وقتی به بدنم نگاه کردم پر کبودی بود وقتی دیدم زدم زیر گریه بلند بلند کردم حالم از خودم بهم می خورد می خواستم برم حموم لبه ی کابینت گرفتم بلند شدم
پرش زمانی به حموم
وقتی رفتم بدن انقد شدم زخم شد نمی خواستم ردی از مرتیکه رو بدنم نمونه که یهو اون صحنه ها یادم اومد بغض سگی کردمو نشیتم کف حموم گریه کردم تصمیم گرفتم رگمو بزنم بخاطر جین
ات: جین نباید با ی هرزه باشه با گریه
یه تیغ ورداشتمو کشیدم رو دستم ولی عمیق نبزدم که بعد ده ثانیه پشیمون شدم سریع دستمو گرفتم از حموم اومدم بیرون از جعبه ی کمک های اولیه یه باند برداشتن بستم چون عیق نزده بودم بخیه نمی خواست (ات دکتر جراح)وقتی دستمو بستم یه لباس از گوش ورداشتم که یقش بلند باشه وقتی پوشیدم رفتم رو تخت انقد گریه کردم تا خوابم
پرش زمانی به فردا
با الارم گوشی م بیدار شدم می خواستم صبحونه درست کنم که دیدم میل ندارم رفتیم نشستم رو مبل دوباره صحنه های دیروز برام تکرار شد و گریم گرفت داشتم گریه میکردم که به گوشیم پیام اومدجین بود پیام جین:سلام عزیزم من امروز میام خونه ازیه طرف خوش حال شدم از یه طرف ناراحت چون الان برای این لباس زمستوتی که تابستون پوشیدم چی باد بگم اها بهش می گم سر ما خوردم رفتم به صورتم اب زدمو نا هار درست کردم
پرش زمانی به اومدن جین
داشتم میزو میچیدم که صدای زنگ اومد صدرصد جینه درو با عحله باز کردمو پریدم بغلش اون بغلم کرد
ات : با دلم برات خیلی تنگ شد بود
جین:منم دلم برات تنگ شده بود عزیزم (عوق حالم بهم خورد) حلا اگه اجاز بدی بیام تو
ات :سریع از بغلش اومدم بیرون که اومد تو
وقتی اومد به سرتا پام نگا کرد
سلاممم کیم ات هستم ۲ ساله با جین ازدواج کردم
جینم که میدونید
ویو ات
نزدیک یه هفتس جین خونه نیومده چون اقا تمرین داره نمی تونمم بهش زنگ بزنم قرار بود دادشم( بچه ها برادر ناتنین) بیاد پیشم بمونه ولی نتونست و منی که از پشه میترسم خونه تنهام موندم
زمان حال
داشتم تی وی میدیدم که زنگ در خورد پاشدم رفتم ببینم کی
ات:بله
مرده :بسته تون اوردم
ات : (تو ذهنش) من که چیزی سفارش ندادم
شاید جین فرستاده
با همین خیال درو باز که مرد بهم حمله کردو لبامو بوسکرد بعد لباسام پاره کرده هر چقدر هولش می دادم ۱ سانتی مترم تکون نمی خورد
ات : تو رو خدا ولم کن
مرده : چرا ولت کنم بهت حال نمیده
ویو راوی
ات هر چقدر تلاش می کرد و جیغ میزد کسی نمیشنید بعد چند دقیقه ات ول کرد رفت اتم بی هوش شد
ویو مرده
امروز کیم سوک (دادش ات)بهم پیام داده که برم به خواهرش تجاوز کنم و گفت عوضش ۵ میلیون دلار بهم میده
ویو ات
وقتی مرده داشت بهم تجاوز می کرد بی هوش شدم وقتی بهوش اومدم لخت رو زمین بودم خبری هم از مرده نبود وقتی به بدنم نگاه کردم پر کبودی بود وقتی دیدم زدم زیر گریه بلند بلند کردم حالم از خودم بهم می خورد می خواستم برم حموم لبه ی کابینت گرفتم بلند شدم
پرش زمانی به حموم
وقتی رفتم بدن انقد شدم زخم شد نمی خواستم ردی از مرتیکه رو بدنم نمونه که یهو اون صحنه ها یادم اومد بغض سگی کردمو نشیتم کف حموم گریه کردم تصمیم گرفتم رگمو بزنم بخاطر جین
ات: جین نباید با ی هرزه باشه با گریه
یه تیغ ورداشتمو کشیدم رو دستم ولی عمیق نبزدم که بعد ده ثانیه پشیمون شدم سریع دستمو گرفتم از حموم اومدم بیرون از جعبه ی کمک های اولیه یه باند برداشتن بستم چون عیق نزده بودم بخیه نمی خواست (ات دکتر جراح)وقتی دستمو بستم یه لباس از گوش ورداشتم که یقش بلند باشه وقتی پوشیدم رفتم رو تخت انقد گریه کردم تا خوابم
پرش زمانی به فردا
با الارم گوشی م بیدار شدم می خواستم صبحونه درست کنم که دیدم میل ندارم رفتیم نشستم رو مبل دوباره صحنه های دیروز برام تکرار شد و گریم گرفت داشتم گریه میکردم که به گوشیم پیام اومدجین بود پیام جین:سلام عزیزم من امروز میام خونه ازیه طرف خوش حال شدم از یه طرف ناراحت چون الان برای این لباس زمستوتی که تابستون پوشیدم چی باد بگم اها بهش می گم سر ما خوردم رفتم به صورتم اب زدمو نا هار درست کردم
پرش زمانی به اومدن جین
داشتم میزو میچیدم که صدای زنگ اومد صدرصد جینه درو با عحله باز کردمو پریدم بغلش اون بغلم کرد
ات : با دلم برات خیلی تنگ شد بود
جین:منم دلم برات تنگ شده بود عزیزم (عوق حالم بهم خورد) حلا اگه اجاز بدی بیام تو
ات :سریع از بغلش اومدم بیرون که اومد تو
وقتی اومد به سرتا پام نگا کرد
۸.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.