تو متعلق به منی
تو متعلق به منی
پارت ۲۰
ویو جیمین
نمیدونم چرا اما حس من به ات بیشتر از یوناست به پدرم هم گفتم اما اون گفت نه گفت جایگزین بدی یوناست امروز
پدر یونا زنگ زد و گفت جای ات رو پیدا کرده و باید فورا بریم منم برای اینکه تعداد زیاد باشه به یکی از دوستام به اسم کیم تهیونگ زنگ زدم منو تهیونگ از دوران ابتدایی باهم دوستیم تهیونگ مادرش رو ازدست داده و با پدرش زندگی میکنه خیلی تو بچگی سختی کشید تا الان به اینجا رسیده
مکالمه
جیمین:سلام چطوری تهیونگ
تهیونگ: مرسی خوبم تو خوبی
جیمین: تهیونگ به کمکت نیاز دارم
و کامل ماجرا رو براش توضیح دادم و اونم گفت کمک میکنه رفتیم خونه یونا اینا که دیدم یونا هم با یک استایل خفن حاضره واستا نکنه اونم میخواد بیاد رفتم سمتش و بهش گفتم
جیمین:یونا توهم میخوای بیای؟
یونا:آره مگه چیه
جیمین:یونا خطرناکه
بعد بدون اینکه چیزی بگه ازم دور شد همه رفتیم سوار ماشینامون شدیم و راه افتادیم وقتی رسیدیم آروم همه پیاده شدیم از دور داشتیم نگاه میکردیم دم در پُر بادیگارد بود باید یک جوری ازشون رد میشدیم
که یهو...
بچه ببخشید خیلی خوب نشد😊😊
پارت ۲۰
ویو جیمین
نمیدونم چرا اما حس من به ات بیشتر از یوناست به پدرم هم گفتم اما اون گفت نه گفت جایگزین بدی یوناست امروز
پدر یونا زنگ زد و گفت جای ات رو پیدا کرده و باید فورا بریم منم برای اینکه تعداد زیاد باشه به یکی از دوستام به اسم کیم تهیونگ زنگ زدم منو تهیونگ از دوران ابتدایی باهم دوستیم تهیونگ مادرش رو ازدست داده و با پدرش زندگی میکنه خیلی تو بچگی سختی کشید تا الان به اینجا رسیده
مکالمه
جیمین:سلام چطوری تهیونگ
تهیونگ: مرسی خوبم تو خوبی
جیمین: تهیونگ به کمکت نیاز دارم
و کامل ماجرا رو براش توضیح دادم و اونم گفت کمک میکنه رفتیم خونه یونا اینا که دیدم یونا هم با یک استایل خفن حاضره واستا نکنه اونم میخواد بیاد رفتم سمتش و بهش گفتم
جیمین:یونا توهم میخوای بیای؟
یونا:آره مگه چیه
جیمین:یونا خطرناکه
بعد بدون اینکه چیزی بگه ازم دور شد همه رفتیم سوار ماشینامون شدیم و راه افتادیم وقتی رسیدیم آروم همه پیاده شدیم از دور داشتیم نگاه میکردیم دم در پُر بادیگارد بود باید یک جوری ازشون رد میشدیم
که یهو...
بچه ببخشید خیلی خوب نشد😊😊
- ۲.۱k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط