p3 :
p3 :
ویو ا/ت :
+ توی ماشین نشستم و تصمیم گرفتم برای کوک یه پیام بنویسم ...
+ کوک بابت این همه مدت که باهام بودی و هوامو داشتی ازت ممنونم ولی من دیگه نمیتونم این همه تحقیر و آزار و اذیت رو تحمل کنم ...با رئیسم حرف میزنم که دیگه کار نمیکنم و آهنگی پخش نمیکنم و اینو بدون هیچ وقت نمیخوام کنارم ببینمت و هیچ وقت نمیخوام پیشم باشی ...البته که من دیگه سئول نیستم و نمیگم کجا میرم چون ممکنه بیای دنبالم و ایمو بدون دیگه دوست ندارم و عشق ما فقط یه بازی الکی بود
خدافظ برای همیشه ...
ا/ت ( منظورش از طرف ا/ت )
+ پیام رو ارسال کردم و شماره کوک رو بلاک کردم ( چقدر خری)
+ هوووف واقعا حالم از همه بهم میخوره همین امشب باید بلیط پاریس رو جور کنم ...
+ زنگ زدم به داداشم ...
+ بووووو.... بووووووق
٪ سلام آبجی جون
+ سلام خوبی داداش
٪ قربونت بشم خوبی ؟ چرا صدات گرفتس
+ داداش لطفا یه بلیط برای پاریس جور کن
٪ برای چی ؟؟؟
+ داداش همین کاری که گفتم بکن بحث نکن با من از کوک جدا شدم یکی از فنا فهمید لطفا تا وضعیت از این خراب تر نشده بلیط رو بگیر
٪ هعی باش
+ خدافظ
٪ بای ..
+ بعد اینکه گوشیو قطع کردم رفتم خونه مجردیم ...
+ وارد خونه شدم و وسایلامو برداشتم و گذاشتم تور ساکم
+ داشتم ساکم رو جمع میکردم که در خونه به صدا درومد ( یاد فیلم ترسناکا افتادم جررر )
+ رفتم پایین و درو باز کردم دیدم کوک جلوی دره
+ بفرمایید ؟
_ بیب اینطوری نکن من با کمپانی حرف می...
+ هههه حرف میزنی ؟؟؟ اونم میگه چشم حتمااااااا
_ ا/ت ( جدی )
+ برام اهمیت نداره من دارم از سئول میرم و برام مهم نیست که چه اتفاقی میخواد بیوفته ...
_ بیب لطفا باهام اینطوری نکن تو بری من چه کار کنم
+ کوک ..... ( عصبی )
_ جانم
+ من ...من .... من دیگه دوست ندارم ازت متنفرم من عاشق یکی دیگم پس برو گمشوووووو ( خودت بروگمشو عنینه )
_ داری دروغ میگی ( بغض )
+ نخیرم اسمشم ویلیامه ...
_ واقعه دیگه دوسم نداری ؟؟؟
+ آره دیگه دوست ندارم حالا هم از اینجا برو و هیچ وقت نمیخوام ببینمت ...
_ دوست دارم ...
+ بعد این حرفش رفت و با هر کلمه ای که حرف میزد قلبمو حس نمیکردم ...
+ رفتم توی اتاقم و کلی گریه کردم ...
...
* ۲ ساعت بعد
+ داشتم از توی بالکن بیرون رو نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد ...
+ الو ؟
٪ سلام عزیزم خوبی
+ عا سلام داداش خوبی
٪ عا بد نیستم میگم بلیط حاضره ساعت ۱۱ و نیم هواپیما حرکت میکنه ...
+ باشه فعلا
٪ بای
+ دیدم ساعت ۹ سریع لباسامو پوشیدم و در خونه رو قفل کردم و به یکی از بادیگاردا گفتم کیلید رو بده به داداشم
+ بعدش با ماشین رفتم سمت فرودگاه و سوار شدم حرکت کردم...
* رسیدم ...
+ وقتی رسیدم از قبل یه خونه گرفته بودم رفتم داخل خونه بعدش وسایلامو چیدم چون خسته بودم گرفتم خوابیدم ...
....
شرطا :
۳۰ لایک
۳۰ کامنت
خداوکیلی کمه
ویو ا/ت :
+ توی ماشین نشستم و تصمیم گرفتم برای کوک یه پیام بنویسم ...
+ کوک بابت این همه مدت که باهام بودی و هوامو داشتی ازت ممنونم ولی من دیگه نمیتونم این همه تحقیر و آزار و اذیت رو تحمل کنم ...با رئیسم حرف میزنم که دیگه کار نمیکنم و آهنگی پخش نمیکنم و اینو بدون هیچ وقت نمیخوام کنارم ببینمت و هیچ وقت نمیخوام پیشم باشی ...البته که من دیگه سئول نیستم و نمیگم کجا میرم چون ممکنه بیای دنبالم و ایمو بدون دیگه دوست ندارم و عشق ما فقط یه بازی الکی بود
خدافظ برای همیشه ...
ا/ت ( منظورش از طرف ا/ت )
+ پیام رو ارسال کردم و شماره کوک رو بلاک کردم ( چقدر خری)
+ هوووف واقعا حالم از همه بهم میخوره همین امشب باید بلیط پاریس رو جور کنم ...
+ زنگ زدم به داداشم ...
+ بووووو.... بووووووق
٪ سلام آبجی جون
+ سلام خوبی داداش
٪ قربونت بشم خوبی ؟ چرا صدات گرفتس
+ داداش لطفا یه بلیط برای پاریس جور کن
٪ برای چی ؟؟؟
+ داداش همین کاری که گفتم بکن بحث نکن با من از کوک جدا شدم یکی از فنا فهمید لطفا تا وضعیت از این خراب تر نشده بلیط رو بگیر
٪ هعی باش
+ خدافظ
٪ بای ..
+ بعد اینکه گوشیو قطع کردم رفتم خونه مجردیم ...
+ وارد خونه شدم و وسایلامو برداشتم و گذاشتم تور ساکم
+ داشتم ساکم رو جمع میکردم که در خونه به صدا درومد ( یاد فیلم ترسناکا افتادم جررر )
+ رفتم پایین و درو باز کردم دیدم کوک جلوی دره
+ بفرمایید ؟
_ بیب اینطوری نکن من با کمپانی حرف می...
+ هههه حرف میزنی ؟؟؟ اونم میگه چشم حتمااااااا
_ ا/ت ( جدی )
+ برام اهمیت نداره من دارم از سئول میرم و برام مهم نیست که چه اتفاقی میخواد بیوفته ...
_ بیب لطفا باهام اینطوری نکن تو بری من چه کار کنم
+ کوک ..... ( عصبی )
_ جانم
+ من ...من .... من دیگه دوست ندارم ازت متنفرم من عاشق یکی دیگم پس برو گمشوووووو ( خودت بروگمشو عنینه )
_ داری دروغ میگی ( بغض )
+ نخیرم اسمشم ویلیامه ...
_ واقعه دیگه دوسم نداری ؟؟؟
+ آره دیگه دوست ندارم حالا هم از اینجا برو و هیچ وقت نمیخوام ببینمت ...
_ دوست دارم ...
+ بعد این حرفش رفت و با هر کلمه ای که حرف میزد قلبمو حس نمیکردم ...
+ رفتم توی اتاقم و کلی گریه کردم ...
...
* ۲ ساعت بعد
+ داشتم از توی بالکن بیرون رو نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد ...
+ الو ؟
٪ سلام عزیزم خوبی
+ عا سلام داداش خوبی
٪ عا بد نیستم میگم بلیط حاضره ساعت ۱۱ و نیم هواپیما حرکت میکنه ...
+ باشه فعلا
٪ بای
+ دیدم ساعت ۹ سریع لباسامو پوشیدم و در خونه رو قفل کردم و به یکی از بادیگاردا گفتم کیلید رو بده به داداشم
+ بعدش با ماشین رفتم سمت فرودگاه و سوار شدم حرکت کردم...
* رسیدم ...
+ وقتی رسیدم از قبل یه خونه گرفته بودم رفتم داخل خونه بعدش وسایلامو چیدم چون خسته بودم گرفتم خوابیدم ...
....
شرطا :
۳۰ لایک
۳۰ کامنت
خداوکیلی کمه
۱۵.۵k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.