غیرتی من
غیرتی من
پارت 4
کوی:ام ان دی(با صدای بلند)
بابا:اره چرا انقدر بلند میگی
کوی:هیچی
خدافظی کردم گوشی رو پرت کردم روی میز که شویی از پله ها اومد پایین
کوی:ظهرت بخیر
شویی:مگه ساعت چنده؟
کوی:چهار
شویی:خوبه دیگه من تا ساعت 6 میخوابم
کوی:خوبه
شویی:حالم از اتاقت بهم میخوره انگار تو خونه پلنگ صورتیم انقدر صورتیه
کوی:امروز قرار کل وسایلای اتاقمو بریزم دور
شویی:چرا
کوی:خیلی قدیمی شدن
شویی:چرا زر میزنی تازه خریدیشون
کوی:دیگه بزرگ شدم رنگ صورتی دوست ندارم
شویی:میخوای چه رنگی کنی؟
کوی:بنفش
شویی:قابل تحمل تره
خدمتکارو صدا کردم
خدمتکار:بله خانم
کوی:دو تا کارگر بگیر بیان وسایل اتاق منو بریدن بیرون
خدمتکار:چشم خانم
بعد از نیم ساعت چند نفر اومدن انداختن وسایلمو بیرون
کوی:شویی بیا بریم وسایل برا اتاقم انتخاب کنیم
رفتیم لباس پوشیدیم
شویی:با فراری بریم؟
رفتیم سوار شدیم رفتیم
(1 ساعت بعد)
همه وسایل کمدمو انتخاب کردیم
اوردن خونه نقاش اوردم دیوار های اتاقمو رنگ کردن
وسایلا رو کارگرا چیندن بعد از چنو شاعت اتاقم اماده شد
شویی:بهتر از صورتی بود
کوی:من باید برم جایی
شویی:کجا؟
کوی:اومدم بهت میگم
سوار ماشین شدم رفتم شرکت ام ان دی
رفتم بالا وارد دفتر شدم
کو:سلام
شی یان:سلام
کوی:امروز زدم به ماشینتون
شی یان:گفتن مدیر شرکت چی ام میخواد منو ببینه
کوی:بله خودم هستم
بلند شد باهام دست داد
شی یان:شی یان هستم
کوی:جنگ کوی
شی یان:از این به بعد باید باهم دیگه کار کنیم خانم جنگ
کوی:بله اقای شی
نشستم قهوه اوردن خودم ی ساعتی نشسته بودم
کوی:من دیگه برم
بلند شدم
شی یان:به سلامت
از دفتر اومدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم خونه....
(بچه ها ببخشید دیر به دیر میزارم)
پارت 4
کوی:ام ان دی(با صدای بلند)
بابا:اره چرا انقدر بلند میگی
کوی:هیچی
خدافظی کردم گوشی رو پرت کردم روی میز که شویی از پله ها اومد پایین
کوی:ظهرت بخیر
شویی:مگه ساعت چنده؟
کوی:چهار
شویی:خوبه دیگه من تا ساعت 6 میخوابم
کوی:خوبه
شویی:حالم از اتاقت بهم میخوره انگار تو خونه پلنگ صورتیم انقدر صورتیه
کوی:امروز قرار کل وسایلای اتاقمو بریزم دور
شویی:چرا
کوی:خیلی قدیمی شدن
شویی:چرا زر میزنی تازه خریدیشون
کوی:دیگه بزرگ شدم رنگ صورتی دوست ندارم
شویی:میخوای چه رنگی کنی؟
کوی:بنفش
شویی:قابل تحمل تره
خدمتکارو صدا کردم
خدمتکار:بله خانم
کوی:دو تا کارگر بگیر بیان وسایل اتاق منو بریدن بیرون
خدمتکار:چشم خانم
بعد از نیم ساعت چند نفر اومدن انداختن وسایلمو بیرون
کوی:شویی بیا بریم وسایل برا اتاقم انتخاب کنیم
رفتیم لباس پوشیدیم
شویی:با فراری بریم؟
رفتیم سوار شدیم رفتیم
(1 ساعت بعد)
همه وسایل کمدمو انتخاب کردیم
اوردن خونه نقاش اوردم دیوار های اتاقمو رنگ کردن
وسایلا رو کارگرا چیندن بعد از چنو شاعت اتاقم اماده شد
شویی:بهتر از صورتی بود
کوی:من باید برم جایی
شویی:کجا؟
کوی:اومدم بهت میگم
سوار ماشین شدم رفتم شرکت ام ان دی
رفتم بالا وارد دفتر شدم
کو:سلام
شی یان:سلام
کوی:امروز زدم به ماشینتون
شی یان:گفتن مدیر شرکت چی ام میخواد منو ببینه
کوی:بله خودم هستم
بلند شد باهام دست داد
شی یان:شی یان هستم
کوی:جنگ کوی
شی یان:از این به بعد باید باهم دیگه کار کنیم خانم جنگ
کوی:بله اقای شی
نشستم قهوه اوردن خودم ی ساعتی نشسته بودم
کوی:من دیگه برم
بلند شدم
شی یان:به سلامت
از دفتر اومدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم خونه....
(بچه ها ببخشید دیر به دیر میزارم)
۳.۴k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.