غیرتی من
غیرتی من
پارت 6
کوی:عن تر بده به من گوشی رو
شویی از جاش بلند شد دور خونه میچرخید اون افتاد روی مبل منم افتادم روی مبل خدمتکار تا مارو دیدی پشتشو کرد به ما
کوی:به قران اونجوری که فکر میکنی نیست
خدمتکار:فقط پیخواستم بگم میخوام میزو جمع کنم
از روی شویی بلند شدم زد زیر خنده
کوی:چته؟
شویی:وای فکر ما ل*زیم
کوی:وای خدا کنه به بابام نگه
شویی:حالا ولش کن
کوی:به شی یان چی گفتی
شویی:گفتم فردا میخوام برم شرکت میای همدیگه رو ببینیم
کوی:تو گوه خوردی اینو گفتی من الان چیکار کنممممم(با صدای بلند)
شویی:هیچی فردا پیام بده بگو بیا دگبالم مطمعن باش نمیاد
کوی:چقدر بیشعوری پس چرا خودمو ضایعه کنم ؟
شویی:فقط امتحان میکنی
کوی:اوکی
رفیتم توی اتاق روی تخت دراز کشیدیم شویی کا زود خوابش برد من تا 5 بیدار بودم بعدش خوابیدم
(صبح)
شویی:کوی بلند شوو کوی (صدای بلند)
کوی:چته بابا
شویی:اسکل امروز باید بری شرکتتتت
0زود از روی تخت بلند شدم
کوی:راست میگی
رفتم توی کمدم یه تیشرت با شلوار لی پوشیدم
کوی:خوبه؟
شویی:جیغغغ این دیگه چه لباسیه باید رسمی بپوشی من برات لباس رسمی گرفتم
کوی:تو از این کارا ؟
شویی:باشه اه بابات گفته بوده بود بیارن منم چندتاشو انتخاب کنم بپوشی
شویی چند تا کت شلوار اورد همشون تنگ بودن پوشیدم دونه به دونه همرو میگفت نه اخریش خیلی خوشگل بود یه کت شلوار مشکی خوشگل بود
شویی:این یکی خیلی خوبه
کوی:خب خداروشکر
رفتم سویچ ماشین رو برداشتم که شویی ازم گرفت
کوی:چته؟
شویی:دیگه هیچ وقت نباید با ماشین بری شرکت
کوی:وایییی
رفتم از پله ها پایین اسنپ گرفتم رفتم وارد شرکت شدم استرس داشتم همه بهم سلام میکردن رفتم وارد دفتر تا نشستم هزارتا کار ریخت روی سرم
(ظهر)
وای بلاخره تموم شد از شرکت اومدم بیرون میخواستم اسنپ بگیرم که یادم افتاد به شی یان بگم پیام دادم بهش
کوی:میتونی بیای دنبالم جلو شرکتم
وایساده بودم که پیامو خوند یه دفعه دیدم یه ماشین لوکس جلوم وایساد.....
پارت 6
کوی:عن تر بده به من گوشی رو
شویی از جاش بلند شد دور خونه میچرخید اون افتاد روی مبل منم افتادم روی مبل خدمتکار تا مارو دیدی پشتشو کرد به ما
کوی:به قران اونجوری که فکر میکنی نیست
خدمتکار:فقط پیخواستم بگم میخوام میزو جمع کنم
از روی شویی بلند شدم زد زیر خنده
کوی:چته؟
شویی:وای فکر ما ل*زیم
کوی:وای خدا کنه به بابام نگه
شویی:حالا ولش کن
کوی:به شی یان چی گفتی
شویی:گفتم فردا میخوام برم شرکت میای همدیگه رو ببینیم
کوی:تو گوه خوردی اینو گفتی من الان چیکار کنممممم(با صدای بلند)
شویی:هیچی فردا پیام بده بگو بیا دگبالم مطمعن باش نمیاد
کوی:چقدر بیشعوری پس چرا خودمو ضایعه کنم ؟
شویی:فقط امتحان میکنی
کوی:اوکی
رفیتم توی اتاق روی تخت دراز کشیدیم شویی کا زود خوابش برد من تا 5 بیدار بودم بعدش خوابیدم
(صبح)
شویی:کوی بلند شوو کوی (صدای بلند)
کوی:چته بابا
شویی:اسکل امروز باید بری شرکتتتت
0زود از روی تخت بلند شدم
کوی:راست میگی
رفتم توی کمدم یه تیشرت با شلوار لی پوشیدم
کوی:خوبه؟
شویی:جیغغغ این دیگه چه لباسیه باید رسمی بپوشی من برات لباس رسمی گرفتم
کوی:تو از این کارا ؟
شویی:باشه اه بابات گفته بوده بود بیارن منم چندتاشو انتخاب کنم بپوشی
شویی چند تا کت شلوار اورد همشون تنگ بودن پوشیدم دونه به دونه همرو میگفت نه اخریش خیلی خوشگل بود یه کت شلوار مشکی خوشگل بود
شویی:این یکی خیلی خوبه
کوی:خب خداروشکر
رفتم سویچ ماشین رو برداشتم که شویی ازم گرفت
کوی:چته؟
شویی:دیگه هیچ وقت نباید با ماشین بری شرکت
کوی:وایییی
رفتم از پله ها پایین اسنپ گرفتم رفتم وارد شرکت شدم استرس داشتم همه بهم سلام میکردن رفتم وارد دفتر تا نشستم هزارتا کار ریخت روی سرم
(ظهر)
وای بلاخره تموم شد از شرکت اومدم بیرون میخواستم اسنپ بگیرم که یادم افتاد به شی یان بگم پیام دادم بهش
کوی:میتونی بیای دنبالم جلو شرکتم
وایساده بودم که پیامو خوند یه دفعه دیدم یه ماشین لوکس جلوم وایساد.....
۳.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.