تو

تو...
هی تو...
چگونه لبانت لبخند را معنا میکند؟
،هنگامیکه گزمه هایت
تمنای لبخند را بر کوی و برزن به بند میکشند
چگونه سرود عشق میخوانی؟
آنگاه که عشق در سوگ آمدنت،
غمگینانه رخت بربست
و شهر تهی شد از ترانه عشاق
چگونه سر بر بالین میگذاری؟
بی پروای برنخواستن از کابوسی ابدی
که تو خود کابوس مجسم بودی
بر پلکها
نفرین بر تو
نفرین ابدی بر تو
که اندکی نمانده
تا کوس رسواییت بر چاردروازه دوزخ طنین اندازد
دیدگاه ها (۲)

زندگی محبس بی دیواری ست و تو محکوم به حبس ابدی و عدالت ستم م...

می خواهم عمرم را با دست های مهربان تو اندازه بگیرم برگرد...!...

بر گو که چه می جویم، بنما که چه می خواهم؛چون شد که در این وا...

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ,نمیخواهم بدانم کوزه گر از خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط