تو...
تو...
هی تو...
چگونه لبانت لبخند را معنا میکند؟
،هنگامیکه گزمه هایت
تمنای لبخند را بر کوی و برزن به بند میکشند
چگونه سرود عشق میخوانی؟
آنگاه که عشق در سوگ آمدنت،
غمگینانه رخت بربست
و شهر تهی شد از ترانه عشاق
چگونه سر بر بالین میگذاری؟
بی پروای برنخواستن از کابوسی ابدی
که تو خود کابوس مجسم بودی
بر پلکها
نفرین بر تو
نفرین ابدی بر تو
که اندکی نمانده
تا کوس رسواییت بر چاردروازه دوزخ طنین اندازد
هی تو...
چگونه لبانت لبخند را معنا میکند؟
،هنگامیکه گزمه هایت
تمنای لبخند را بر کوی و برزن به بند میکشند
چگونه سرود عشق میخوانی؟
آنگاه که عشق در سوگ آمدنت،
غمگینانه رخت بربست
و شهر تهی شد از ترانه عشاق
چگونه سر بر بالین میگذاری؟
بی پروای برنخواستن از کابوسی ابدی
که تو خود کابوس مجسم بودی
بر پلکها
نفرین بر تو
نفرین ابدی بر تو
که اندکی نمانده
تا کوس رسواییت بر چاردروازه دوزخ طنین اندازد
۵.۴k
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.