ازدواج اجباری p2
جیمین:......... *جوابی برای گفتن نداشت*
ا.ت:بریم بیرون دیگه اههه
جیمین :تو خفه
ا.ت:ضرر نزن بابا
*ویو ا.ت*
رفتیم پایین و نشستیم .
م.ت:مبارکه
م.ج:مبارکه پسرم
ا.ت:چی مبارکه
جیمین:چه خبره
م.ت:چقدر بهم میان
ب.ت:شما دوتا باید با هم ازدواج کنید
جیمین:چرا
ا.ت:چچچیییییی، ولی ما حالمون از هم بهم میخوره
ب.ج:همین که گفتم
ا.ت:ب باشه
جیمین:چ چشم
بچه ها اگه حمایت نکنید دیرررر دیرررر پارت میزارم ها
ا.ت:بریم بیرون دیگه اههه
جیمین :تو خفه
ا.ت:ضرر نزن بابا
*ویو ا.ت*
رفتیم پایین و نشستیم .
م.ت:مبارکه
م.ج:مبارکه پسرم
ا.ت:چی مبارکه
جیمین:چه خبره
م.ت:چقدر بهم میان
ب.ت:شما دوتا باید با هم ازدواج کنید
جیمین:چرا
ا.ت:چچچیییییی، ولی ما حالمون از هم بهم میخوره
ب.ج:همین که گفتم
ا.ت:ب باشه
جیمین:چ چشم
بچه ها اگه حمایت نکنید دیرررر دیرررر پارت میزارم ها
۴.۱k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.