پارت چهاردهم رمان تب داغ هوس:

#14



_مگه نميگيد شوخي بود خيله خب شوخي کرديد خنديديد ديگه تموم شد. با کمي اخم که چاشني جذبه هميشگيش بود گفت: _اسم و نشونم شوخي بود بقيه اش که شوخي نيست _يعني چي؟!!!! _خ ُُُ ُ ُ ُ ب «لبخندي زد که گويا پشت اون لبخند دنيايي پوشده و پنهان وجود داره ،کلي نقشه که من ازش بي خبر بودم حس بدي نسبت به لبخندش داشتم »من از تو خوشم مياد با تعجب نگاهش کردم هنگ کرده بودم آرمين از من خوشش اومده ؟ از من ؟ مضحک ترين موضوع دنيا ميتونست همين يه قضيه باشه اخمي کردم و جدي در حالي که سرمو زير  انداخته بودم چون طرز نگاهش نوعي خجالت بهم تزريق ميکرد ...گفتم:همه ي دختراي دنيا رو ويزيت کرديد حالا رسيديد به من ؟ چنان محکم و با جذبه گفت : _اين چه طرز حرف زدن با منه ؟«که به جد قالب تهي کردم و يه قدم از ترس به عقب رفتم و سرمو انقدر پايين آورده بودم که چونه ام چسبيده بود به قفسه ي سينه ام و با تن صداي آرومي گفتم: _ببخشيد ولي من اهلش نيستم شاکي و طلب کارانه گفت: _ا ِ،جالبه وقتي خشايار بودم اهلش بودي حالا نيستي؟ _ميگم که اشتباه کردم اصلا بلند شده بودم که برم ...
دیدگاه ها (۰)

پارت پانزدهم رمان تب داغ هوس:

پارت شانزدهم رمان تب داغ هوس :

پارت سیزدهم رمان تب داغ هوس :

پارت دوازدهم رمان تب داغ هوس:

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط