پارت پنج
پارت پنج
من عاشقش شده بودم و گفتم که باید از این حس مطمئن بشم و بهم فرصت بده
اونم گف هر وقت میخواستی جواب بدع
ما از اردو برگشتیم و رفتیم سمت خونه
من خیلی خسته بودم و رفتم که بخوابم
که دیدم صدای مامانم و شوگا میاد
مامانشون:نمیشه امکان نداره تو عاشق خواهرت شدی این عشق محاله
شوگا:اون خواهر واقعیم نیست پس مشکلی نداره
مامانشون :چطور نداره هرچیم باشه به عنوان خواهرت به ما اضافه شده
شوگا:ولی من عاشقش شدم و اگه نزارید باهاش باشم از این خونه میرم و خو***د**کشی میکنم
مامانشون:دیوونه شدی باشه باشه
که دیدم از آشپز خونه اومد بیرون و اومد طرف من و گف ای فضول میبینم فال گوش وایسادی
ا/ت:خب خب امممم چیزه
شوگا:ببخشید واسه اون حرفا
ا/ت:نه مشکلی نیس درست گفتی ماباهم خواهر برادر تنی نیستیم
خماری ......
لایک :۵
کامنت :۴ تا
من عاشقش شده بودم و گفتم که باید از این حس مطمئن بشم و بهم فرصت بده
اونم گف هر وقت میخواستی جواب بدع
ما از اردو برگشتیم و رفتیم سمت خونه
من خیلی خسته بودم و رفتم که بخوابم
که دیدم صدای مامانم و شوگا میاد
مامانشون:نمیشه امکان نداره تو عاشق خواهرت شدی این عشق محاله
شوگا:اون خواهر واقعیم نیست پس مشکلی نداره
مامانشون :چطور نداره هرچیم باشه به عنوان خواهرت به ما اضافه شده
شوگا:ولی من عاشقش شدم و اگه نزارید باهاش باشم از این خونه میرم و خو***د**کشی میکنم
مامانشون:دیوونه شدی باشه باشه
که دیدم از آشپز خونه اومد بیرون و اومد طرف من و گف ای فضول میبینم فال گوش وایسادی
ا/ت:خب خب امممم چیزه
شوگا:ببخشید واسه اون حرفا
ا/ت:نه مشکلی نیس درست گفتی ماباهم خواهر برادر تنی نیستیم
خماری ......
لایک :۵
کامنت :۴ تا
۱۴.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.