—-** دانلود رمان نم شب **—-
—-** دانلود رمان نم شب **—-
—-✿❀ نویسنده: shabnami1104 ❀✿—-
—-✿❀ ژانر: عاشقانه ❀✿—-
—✿❀تعداد صفحات: 279❀✿—
—-✿❀خلاصه❀✿—-
داستان در مورد دختر شهرستانی هست که یکی از بزرگترین آرزوهاش قبولی در دانشگاه تهرانه. اما وقتی به این موفقیت بزرگ دست مییابه با یک سری آدمها آشنا میشه و وارد داستانی ناخواسته میشه که یک سری اتفاقها براش میاوفته و به مرور زمان از آرزویی که کرده پشیمون میشه و مدام خودش رو سرزنش میکنه که ای کاش هیچ وقت به این شهر نمیاومده و…
—-✿❀ بخشی از رمان نم شب ❀✿—-
نگار: علی جون رو دیگه عشقم برای مخ زنی. شب و نصف شب و بیابون و… فقط حواست باشه یه وقت نپیچه تو جاده خاکی و
ب…
با پسگردنی که بهش زدم ساکت شد.
– زیاد حرف میزنی نگار! بای.
و ازش دور شدم.
خندهی بلندی کرد و از دور داد زد:
– من که میدونم تو دلت عروسیه.بای عشقم ،
خندم گرفت! دختره دیوونه. خببین این همه ماشین؟ ای خدا! چرا یادم رفت ازش ،حاال من ماشین این رو از کجا پیدا کنم ،
بپرسم؟ داشتم بین ماشینها میگشتم. که چشمم به شورلت کامارو مشکی افتاد که داخل پارکینگ شرکت زیاد دیدمش ،بین
بقیه ماشینها اسپرتتر و خاصتر بود. گفتم یا خودشه. یا مال یکی دیگه از بچههای خودمون ،باالخره امتحانش ضرر نداشت. رفتم
سمتش شیشهش. دودی بود ،سعی کردم داخل رو ببینم که یک دفعه شیشه پایین اومد و قیافهی برزخی علی مشخص شد. از
ترس رفتم عقب که دوباره با پوزخند مسخرش مواجه شدم.
علی: یک ساعته من بیرونم.چرا اینقدر لفتش دادی؟ به چی زل زدی؟ بشین دیگه یخ کردم! میخوام شیشه رو بدم باال ،
اجبارا جلو نشستم و در رو یکم محکم بستم که نگاه عصبی بهم کرد و بعد هم حرکت بچه پرو! چون که ماشینش دونفره بود ،
کرد؛ اما من توجه نکردم و جلو رو نگاه کردم. این دیگه داره خیلی پررو میشه؛ باید جوابش رو بدم.
اوا ل که یک ساعت نبود و سرجمع ده دقیقه هم نشد که من اومدم بیرون! ،
من نمیدونستم ماشین شما کدومه؟ ، دوما که
.داشتمدنبالش میگشتم
http://mahroman.xyz/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85-%d8%b4%d8%a8-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%be%db%8c%d9%88%d8%aa%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1%d9%88/
—-✿❀ نویسنده: shabnami1104 ❀✿—-
—-✿❀ ژانر: عاشقانه ❀✿—-
—✿❀تعداد صفحات: 279❀✿—
—-✿❀خلاصه❀✿—-
داستان در مورد دختر شهرستانی هست که یکی از بزرگترین آرزوهاش قبولی در دانشگاه تهرانه. اما وقتی به این موفقیت بزرگ دست مییابه با یک سری آدمها آشنا میشه و وارد داستانی ناخواسته میشه که یک سری اتفاقها براش میاوفته و به مرور زمان از آرزویی که کرده پشیمون میشه و مدام خودش رو سرزنش میکنه که ای کاش هیچ وقت به این شهر نمیاومده و…
—-✿❀ بخشی از رمان نم شب ❀✿—-
نگار: علی جون رو دیگه عشقم برای مخ زنی. شب و نصف شب و بیابون و… فقط حواست باشه یه وقت نپیچه تو جاده خاکی و
ب…
با پسگردنی که بهش زدم ساکت شد.
– زیاد حرف میزنی نگار! بای.
و ازش دور شدم.
خندهی بلندی کرد و از دور داد زد:
– من که میدونم تو دلت عروسیه.بای عشقم ،
خندم گرفت! دختره دیوونه. خببین این همه ماشین؟ ای خدا! چرا یادم رفت ازش ،حاال من ماشین این رو از کجا پیدا کنم ،
بپرسم؟ داشتم بین ماشینها میگشتم. که چشمم به شورلت کامارو مشکی افتاد که داخل پارکینگ شرکت زیاد دیدمش ،بین
بقیه ماشینها اسپرتتر و خاصتر بود. گفتم یا خودشه. یا مال یکی دیگه از بچههای خودمون ،باالخره امتحانش ضرر نداشت. رفتم
سمتش شیشهش. دودی بود ،سعی کردم داخل رو ببینم که یک دفعه شیشه پایین اومد و قیافهی برزخی علی مشخص شد. از
ترس رفتم عقب که دوباره با پوزخند مسخرش مواجه شدم.
علی: یک ساعته من بیرونم.چرا اینقدر لفتش دادی؟ به چی زل زدی؟ بشین دیگه یخ کردم! میخوام شیشه رو بدم باال ،
اجبارا جلو نشستم و در رو یکم محکم بستم که نگاه عصبی بهم کرد و بعد هم حرکت بچه پرو! چون که ماشینش دونفره بود ،
کرد؛ اما من توجه نکردم و جلو رو نگاه کردم. این دیگه داره خیلی پررو میشه؛ باید جوابش رو بدم.
اوا ل که یک ساعت نبود و سرجمع ده دقیقه هم نشد که من اومدم بیرون! ،
من نمیدونستم ماشین شما کدومه؟ ، دوما که
.داشتمدنبالش میگشتم
http://mahroman.xyz/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85-%d8%b4%d8%a8-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%be%db%8c%d9%88%d8%aa%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1%d9%88/
۵.۱k
۳۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.