رویای بزرگ

رویای بزرگ
#part54
(بقیلشو خانم این سوک زحمت میکشن توضیح میدن خودشون)

چشامو باز کردم
سرگیجه عجیبی دارم
نگاهی به اطراف انداختم

این سوک:اینجا!... تا جایی که یادم میاد دیشب وقتی اومدم لباسامو عوض کنم
اتاقم... اینجوری نبود!

نگاهی به خودم کردم
🤭من چرا لختم!😑

لباسام بالای تخت تمیز تا شدن
بلند شدم و سریع پوشیدمشون و دستگیره رو کشیدم پایین که تهیونگ وارد اتاق شد و منو کشید تو و فورا درو بست.

این سوک: چیکا.‌..ر می‌...کنی

تهیونگ: ببخشید، جاییت درد گرفت؟

این سوک: نه، میری کنار میخوام برم بیرون

تهیونگ: چرا ناراحتی! چیزی شدی
نکنه
دیشب..

این سوک: دیشب چی! اتفاقی افتاد دیشب؟
(اخی دلم واسه ته سوخت، همنجوری که بعضیاتون میدونین یسریا وقتی آبجو میخورن و مست میشن فرداش از اتفاقای دیشب چیزی یادشون نمیمونه حالا باز بعضیا بعدا یادشون میاد و بعضیا نه، دیگه باید ببینیم این سوک چیکا میکنه😉)

تهیونگ از قیافش معلومه بود که ناراحت شده باشه
ته: چیزی نشده...

این سوک: اما من چرا اومدم اینجا؟

ته: چون مست بودی اومدی اتاق من منم دیدم خسته ای همینجا خوابوندمت خودمم بیرون خوابیدم...
(اخه چرا نگفتی همین جا تموم شهه من دیگه حوصله ادامه دادن ندارممم😫)
دیدگاه ها (۰)

تکپارتی(گروه فوق العاده🙂)خسته شده بودم از همه چیزدیگه هیچی ب...

رویای بزرگ#part55از اتاق اومدم بیرون و در و بستممنظورش از دی...

رویای بزرگ #part53 هی به جیمین میگفتم و اون برام لیوانو پر ...

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط