به مناسبت ۱۰۰ تایی شدنمون امروز یکی و فردا دو تا پارت میز
به مناسبت ۱۰۰ تایی شدنمون امروز یکی و فردا دو تا پارت میزارم
فلش بک به فردا
ویو ات
صب از خاب پاشدم اصلا کی برگشتیم خونه درو برمو نگاه کردم ران نبود رفتم داخل حال
یه صدایی از اشپزخونه اومد فک کردم ران تو اشپزخونه ست
ات: را....
ران نبود کاکوچو بود داشت صبحونه درست میکرد روشو برگردوند گفت: ات بیدار شدی
بیا صبحانه بخور
ات: ران کجاست
کاکوچو: ما هممون بعد مهمونی اومدمیم خونه تو خابت برده بود ران هم صب رفت بیرون کار داشت بقیه هم رفتن فقط من موندم وتو
ات: ببخشید باعث دردس شدم
کاکوچو: نه اصلا خودمم دوست داشتی باهات تنها باشم
غذا پرید توی گلوی ات
ات: چ. چ.. چی 😳 @سرخ@
کاکوچو : نه نه اصلا اونطر که فک میکنی نیس
کاکوچو به ات نگا کرد
و گفت: تکون نخور
از رو صندلی بلند شد دستشو اور سمت لبام ترسیدم فکردم میخاد ببو. ستم چشمامو سریع بستم
بعد....
خب از اونجای که سادیسم دارم جای حساس تموم کردم فردا بعد مدرسه براتون میزارم
فلش بک به فردا
ویو ات
صب از خاب پاشدم اصلا کی برگشتیم خونه درو برمو نگاه کردم ران نبود رفتم داخل حال
یه صدایی از اشپزخونه اومد فک کردم ران تو اشپزخونه ست
ات: را....
ران نبود کاکوچو بود داشت صبحونه درست میکرد روشو برگردوند گفت: ات بیدار شدی
بیا صبحانه بخور
ات: ران کجاست
کاکوچو: ما هممون بعد مهمونی اومدمیم خونه تو خابت برده بود ران هم صب رفت بیرون کار داشت بقیه هم رفتن فقط من موندم وتو
ات: ببخشید باعث دردس شدم
کاکوچو: نه اصلا خودمم دوست داشتی باهات تنها باشم
غذا پرید توی گلوی ات
ات: چ. چ.. چی 😳 @سرخ@
کاکوچو : نه نه اصلا اونطر که فک میکنی نیس
کاکوچو به ات نگا کرد
و گفت: تکون نخور
از رو صندلی بلند شد دستشو اور سمت لبام ترسیدم فکردم میخاد ببو. ستم چشمامو سریع بستم
بعد....
خب از اونجای که سادیسم دارم جای حساس تموم کردم فردا بعد مدرسه براتون میزارم
۱.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.