من شاکی ام آقای دکتر، شاکی.
من شاکیام آقای دکتر، شاکی.
هی میگی هیس یواش، داد نزن. من شاکیم. شاکی اگه داد نزنه کی میفهمه شاکیه؟ من شاکیم از دنیا. از آدماش. هی روز میشه شب میشه، کو دلخوشی؟ سفید شد موهای مشکیم، مشکی شد روزگار سفیدم. من زخمم، هی قرص قرص دوا دوا میدی که چی؟ من همه جام خونریزی داره، فقط معلوم نیست از بس خون من دیگه رنگ نداره.
خسته شدیم هی گفتیم امید داریم، باهارمیاد. هی گفتیم شفای نومیدی در لبان سرخ کسی است در دوردست، کدوم دوردست؟ کدوم شفا؟ لبی نمونده واسه هیشکی.
من داد میزنم امشب. دلم میخواد. هی نگو هیس. شب دو ساعت میخوابم پا میشم هی فقیرتر میشم، دو ساعت میخوابم پا میشم یه بلای جدید اومده، دوساعت میخوابم پا میشم میبینم یه عالمه بچه موندن بی لباس نو واسه عید، میگیره دلم.
کدوم عید؟ نمیبینی ویروس اومده؟ مردم شدن مجسمه، بیا ببرمت همه شهرو بگرد، یه خنده از ته دل پیدا شد من دیگه داد نمیزنم. من شاکیم. از روز، از شب، از همه، از اون که نیست، از اون که هست. هی میگی چته. پارهام. پاره میدونی چیه؟ نمیبینی کفترامون رو پر میدیم برن بشینن رو بوم همسایه، کانادا و استرالیا و هر خرابشده دیگه. چرا رو پشت بوم خودمون دونه نیست واسه بچهکفترامون؟
هی میگی داد نزن. چند ساله گفتم چشم، هی زیر دوش گریه کردم کسی نبینه، هی لبخند زدم به روی هر عابر مایوس، هی از باهار نوشتم. خستهشدم، بابا، من خستهشدم دیگه.
من از من شاکیم دکتر. حالا تو هی قرص بنویس، قرار تراپی بذار، هی بگو دلت رو عادت بده به بودن یکی و نذار سیمان بشه، هی بگو بخند. خنده ما بوی نا میده.
من از من شاکیم. بنویس یه جا بستریم کنن، تو یه اتاق با دیوارهای آبی، بی ملاقاتی. تنها بمونم با خودم. خستهشدم از بس اونی بودم که بقیه میخوان، میخوام خودم باشم، داد بکشم، داد بکشم، داد بکشم، داد بکشم
.
#حمیدسلیمی
هی میگی هیس یواش، داد نزن. من شاکیم. شاکی اگه داد نزنه کی میفهمه شاکیه؟ من شاکیم از دنیا. از آدماش. هی روز میشه شب میشه، کو دلخوشی؟ سفید شد موهای مشکیم، مشکی شد روزگار سفیدم. من زخمم، هی قرص قرص دوا دوا میدی که چی؟ من همه جام خونریزی داره، فقط معلوم نیست از بس خون من دیگه رنگ نداره.
خسته شدیم هی گفتیم امید داریم، باهارمیاد. هی گفتیم شفای نومیدی در لبان سرخ کسی است در دوردست، کدوم دوردست؟ کدوم شفا؟ لبی نمونده واسه هیشکی.
من داد میزنم امشب. دلم میخواد. هی نگو هیس. شب دو ساعت میخوابم پا میشم هی فقیرتر میشم، دو ساعت میخوابم پا میشم یه بلای جدید اومده، دوساعت میخوابم پا میشم میبینم یه عالمه بچه موندن بی لباس نو واسه عید، میگیره دلم.
کدوم عید؟ نمیبینی ویروس اومده؟ مردم شدن مجسمه، بیا ببرمت همه شهرو بگرد، یه خنده از ته دل پیدا شد من دیگه داد نمیزنم. من شاکیم. از روز، از شب، از همه، از اون که نیست، از اون که هست. هی میگی چته. پارهام. پاره میدونی چیه؟ نمیبینی کفترامون رو پر میدیم برن بشینن رو بوم همسایه، کانادا و استرالیا و هر خرابشده دیگه. چرا رو پشت بوم خودمون دونه نیست واسه بچهکفترامون؟
هی میگی داد نزن. چند ساله گفتم چشم، هی زیر دوش گریه کردم کسی نبینه، هی لبخند زدم به روی هر عابر مایوس، هی از باهار نوشتم. خستهشدم، بابا، من خستهشدم دیگه.
من از من شاکیم دکتر. حالا تو هی قرص بنویس، قرار تراپی بذار، هی بگو دلت رو عادت بده به بودن یکی و نذار سیمان بشه، هی بگو بخند. خنده ما بوی نا میده.
من از من شاکیم. بنویس یه جا بستریم کنن، تو یه اتاق با دیوارهای آبی، بی ملاقاتی. تنها بمونم با خودم. خستهشدم از بس اونی بودم که بقیه میخوان، میخوام خودم باشم، داد بکشم، داد بکشم، داد بکشم، داد بکشم
.
#حمیدسلیمی
۳.۴k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.