ترجیح می دادم افسرده باشم
ترجیح میدادم افسرده باشم
یکه گوشه بنشینم
محکم بغل بگیرم، تنهایی را
لال شوم در خودم
کر شوم دیگران را
و چشمانم هر تصویر ناخواندهای را
در حلقه آرزوهایم قاب نشوند.
ترجیح میدادم....
لبهایم در بیهودگی بخشکند.
در نامفهومی حرفها
در واژههایی که بریده شده بودن در معنا
ترجیحم نخندیدن بود
نفهمیدن و ندانستن
ندانستن آنچه که درکِشان، آزار بود و
آزارِشان جبر...
من ترجیحم به تنهایی بود...
به اَنگهای قَد کشیده بر پیکرِ دردهایم
به نداشتن لیاقت، در تقسیمِ نفسهایم
به اصرار بر فراموشی
به تکرار در شنیدنِ...
بیچاره فلانی
بیچاره او که سالهاست در خودش جا ماندهاست.
یکه گوشه بنشینم
محکم بغل بگیرم، تنهایی را
لال شوم در خودم
کر شوم دیگران را
و چشمانم هر تصویر ناخواندهای را
در حلقه آرزوهایم قاب نشوند.
ترجیح میدادم....
لبهایم در بیهودگی بخشکند.
در نامفهومی حرفها
در واژههایی که بریده شده بودن در معنا
ترجیحم نخندیدن بود
نفهمیدن و ندانستن
ندانستن آنچه که درکِشان، آزار بود و
آزارِشان جبر...
من ترجیحم به تنهایی بود...
به اَنگهای قَد کشیده بر پیکرِ دردهایم
به نداشتن لیاقت، در تقسیمِ نفسهایم
به اصرار بر فراموشی
به تکرار در شنیدنِ...
بیچاره فلانی
بیچاره او که سالهاست در خودش جا ماندهاست.
۱.۵k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.