اولین بار که گفتم دوستت دارم

‍ اولین بار که گفتم دوستت دارم،
آسمان آبی بود،،،
گنجشکان می خواندند
ابرها می رقصیدند
باد می وزید،،، باران می بارید.....
تو از راه رسیده بودی و من دستانم را به دستانِ تو دخیل بسته بودم.
تو که آمدی،،،،،،
در پیچ و خمِ خیابان های دلم همه مُردند،،،
تنها ستاره ی درخشانی از شمیمِ نفس های تو در من جان گرفته بود...
ِ اولین بار که گفتم دوستت دارم ،،
هرگز گمان نمی کردم روزی برایِ آخرین باربگویم دوستت دارم،،،
اما گفتم......
اگرچه تلخ، اگرچه سخت.....
در کذب آلودترین حالت عشق دانستم
هیچگاه مرا دوست نداشته ای،،،،
دانستم دیگر قایقِ شکسته ی قلبم در ساحلِ آرام سینه ات
به گِل نخواهد نشست،،،،
تودیگر نیستی و من تنهام
دیدگاه ها (۳۱)

‍ چه شب ها که بی تو گذشتو من مثل تنهاترین سکنه ی سیاره ای نا...

‍ بــیا قلـم ....مـرا بنـویـس ...!ایــن چــشــــم دیگــر ......

چون نیمکتی منتظر نشسته اممیان هیاهوی عابرانهرکسی می آیدثانیه...

صحرا شده دل  بیا  اگر بارانییا جمله شکست عاشقی می دانیدلبسته...

🍁با هر قلمی به هر زبانی از غصه نوشتن ، حال تن زخمی را دارد ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط