چه شب ها که بی تو گذشت

‍ چه شب ها که بی تو گذشت
و من مثل تنهاترین سکنه ی سیاره ای ناشناس
به قلب آسمان خیره شدم
و تو را جستجو کردم اما
تو نه در زمین بودی و نه آسمان
در هیچ سیاره ای
نشانی از تو نبود
شاید بادهای پاییز
تو را به دورها بردند
یا باران تو را
به فراسوی آب ها کشاند
شاید سوار بر ابرهای تیره
جایی باریدی
تو در کدامین ناکجا مسکن گرفتی؟
اگر چه نیستی
اما روزی با بهار خواهی آمد
شاید
خیلی دیر شده باشد
دیدگاه ها (۱۰۰)

‍ بــیا قلـم ....مـرا بنـویـس ...!ایــن چــشــــم دیگــر ......

در مصاف من و تقدیر، خدا خوابش بردتا مرا بست به زنجیر، خداخوا...

‍ اولین بار که گفتم دوستت دارم،آسمان آبی بود،،،گنجشکان می خو...

چون نیمکتی منتظر نشسته اممیان هیاهوی عابرانهرکسی می آیدثانیه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط