سرم که به شانه ات برسد
سرم که به شانه ات برسد
تمام است:
همه ی دردها، همه ی اشکها... .
شب رنگش را مدیون ِ چشمان ِ توست
من آرامشم را.
آسمان، برایم سقف نمی شود؟!... نشود!!!
زمین، زیر ِ پایم استوار نیست؟!... نباشد!!!
این ها به چه کار می آیند؟!
سرم که روی ِ شانه ات باشد
هیچ چیز نمی خواهم
نه از زمین، نه از زمان،
شانه ات بس است.
تمام است:
همه ی دردها، همه ی اشکها... .
شب رنگش را مدیون ِ چشمان ِ توست
من آرامشم را.
آسمان، برایم سقف نمی شود؟!... نشود!!!
زمین، زیر ِ پایم استوار نیست؟!... نباشد!!!
این ها به چه کار می آیند؟!
سرم که روی ِ شانه ات باشد
هیچ چیز نمی خواهم
نه از زمین، نه از زمان،
شانه ات بس است.
۳.۰k
۳۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.