Part

#Part141
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

خجالت میکشیدم به سام نگاه کنم حتی میخواستم بلندشک و برم خونه خودم و یه دوش آب سرد بگیرم، داشتم اذیت می شدم!
میترسیدم سام توجه بشه
کلافه به صحنه به صحنه ی فیلم نگاه کردم
صدای خودم بدجور رو اعصابم بود...
شالم که بغلم بود رو تو یک تصمیم آنی برداشتم و رو سرم انداختم و دویدم سمت در
از اول هم کفشم رو در نیاورده بودم... صدای متعجب و پراز خواهش سام رو شنیدم ولی توجهی نکردم
باید جوری رفتار میکردم که میفهمید من از این کارش ناراحتم نه اینکه ...
نه نباید میفهمید ... تا وقتی یکم عذابش ندم نمیتونم بدون هیچ کاری بذارم تو زندگیم جا خوش کنه
اون با این کاراش به من توهین کرده پس باید تلافی کنم نه؟!
اون که عاشقم بوده این کارا رو کرده
من که هیچ حسی بهش ندارم یعنی حقم نیست یکم تلافی کنم؟
اووم چی گفتم؟
هیچ حسی بهش ندارم؟
واقعاً هیچ حسی بهش ندارم؟
خفه شو خفه شو... الان وقت مشخص کردن این حس نیست
دستم روی دستگیره ی در گذاشتم که یهو منو گرفت و چرخوند سمت خودش
دقیقاً توی دو سانتی هم بودیم
_ نرو شیرین، به من هر عذابی بده ولی نرو، حاظرم هرچیزی رو تحمل کنم ولی...
چرا بوی نتنش وسوسم میکردم عمیق نفس بکشم؟
چرا از این بوی لعنتی انقدر خوشم میومد؟
من اصولاً باید الان ازش متنفر باشم ولی چرا نیستم؟
چرا مثل اول ازش متنفر نیستم؟
یعنی جذبه ی مرد رو بروم که نفسهای پر حرارتش داشت به صورتم میخوره، انقدر زیاده؟
چرا هیچ بهونه ای برای قبول کردنش ندارم تا الان خودم رو بندازم تو بغلش و بگم باشه نمیرم؟
دیدگاه ها (۱)

#Part142#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 آخ که لعنت بر اون ...

#Part143#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ بشین میرسونمت!اب...

#Part140#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 واقعاً حس بدی داشت...

#Part139#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 "شیرین"کم کم اون ت...

مرگ بی پایان پارت ۲۸

سلام بانوهای من ✨نمیدونم چرا ولی ویسگونم خرابه شده بود ، فک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط