Part

#Part142
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

آخ که لعنت بر اون حس مزاحم که میگه خودت رو حفظ کن، بذار بیشتر عشقش رو بهت ثابت کنه!
چرا الان که فکر میکنم محدودیت هایی که تو اون ٣ سال برام گذاشته بود و من رو کلافه میکرد الان نمیبینمش؟
چرا الان فقط اون محبت های زیر زیرکیش که وقتی میدید غذا نخوردم جلو درم غذا میذاشت و اس ام اس میداد بردارم...
مریض میشدم دارو میخرید
فرداش کلی ابمیوه و میوه و چیزهایی که برای مریضی خوب بود رو برام میذاشت
من احمق چرا نفهمید طرف عاشقمه
چرا الان با وجود اینکه دیدم و فهمیدم بی خبر از من با من بوده جای اینکه بیشتر ازش متنفر بشم ولی با دیدن شرمندگی نگاهش آروم شدم
همینکه خودش میدونست بد کرده
همین که میدونست باید جبران کنه بس نبود؟
خدایا چرا منو توی این وضعیت قرار دادی؟
من الان باید چیکار کنم
تو چشمام خیره شده بود و با اون چشمای شب زده و عاصیش با اون شرمندگی که ته چشماش داشت منو بیشتر جذب میکرد
خیلی نا خواسته آب دهنم رو قورت دادم که بغل چشماش چین خورد داشت خودشو کنترل میکرد که بهم نخنده
میدونم حرارت تنم رو حس کرده بود
میدونم چشمام دودو میزد نمیدونم چرا داشت فاصلمون کم می شد یهو به خودم اومدم و هلش دادم
و از در اومدم بیرون
نگاهی به آسانسور انداختم
اه طبقه ی چهارم بود و من طبقه ی ١٠
رفتم سمت پله ها و دویدم پایینصدای قدم های سام رو پشت سرم میشنیدم
این دویدن خوب بود حداقل فکر میکرد گر گرفتگیم و گونه های قرمز شدم به خاطر اینه
رسیدم پایین و رفتم سمت سر خیابون
هنوز چند قدم مونده بود به رسیدنم به سر خیابون که سام با ماشین پیچید جلوم و در یمت خودش رو باز کرد
دیدگاه ها (۱)

#Part143#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ بشین میرسونمت!اب...

#Part144#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 حالم خوب نبود اون ...

#Part141#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 خجالت میکشیدم به س...

#Part140#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 واقعاً حس بدی داشت...

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part⁷" ...

#شب_خاص Part 24محافظت کنم...و...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط