غریبانه پارت⁶
غریبانه پارت⁶
منی که هیچ اشنایی با این روابط نداشتم و نمیدونستم چه عاقبتی داره قبول نکردم و اون گفت ک تنبیهم میکنه و من مجبور شدم قبول کنم
_باشه فقط سریعتر
تپش قلبم بالا رفت و تند تند نفس میکشیدم
+ببینم نکنه تو باکره ای؟
_اممم ا..اره
+اخ جونم جدی میگی؟
_بله لطفا بروو
_تو قصد داری به من اسیب بزنی و منو از دختر بودنم خارج کنی؟
اروم اومد کنارم نشست ومنو براید استایل بغل کرد و برد رو کاناپه یه فیلم پلی کرد به نظر میرسید زیاد مناسب نبود اون فیلمه تو اون شرایط
روی پاهام پتو نرم و نازکی انداخت و کلا بیخیال بوسه شد
فیلمه کم کم به جاهای حساس کشیده شد و اونم داشت تحریک میشد بلند شدم و به بهانه دل درد رفتم رو تخت نمیدونستم دارم چیکار میکنم اونم از روی کاناپه بلند شد و تا بیاد و ببینه من چیم شده
+امم چیزی شدی بیبی؟
_ بیبی؟
_من بیبی تو نیستم بعدم از اتاق من برو بیرون
+اوک خودت خواستی که باهات خشن رفتار کنم
دقیقا منظور این حرفشو نفهمیدم اما اون نزدیکم شد و روم خیمه زد
منم به طور عجیبی واقعا دل درد گرفتمو چشمام پره اشک شد
+نکنه ترسیدی؟
اممم قرار بود من ببوسمت ..
بدون توجه به شرایط من لباشو رو لبام گذاشت و تند تند میک زد طوری که انگار ²روز بهش آب نداده بودن
اشک از چشمام سرازیر شد کم کم لبم درد میگرفت
_امممممم
+چیه ؟
_دردم اومد چرا اینطوری میکنی؟
+با یه میک کوچولو دردت اومد ؟
کوچولو تو باید از این به بعد زیر من تلف بشی.. و رفت . درو محکم کوبید بهم و قفل کرد
بعد اون لحضه لبام کبود شدکلا قلوه ای شد و پف کرد
یه ترسی ازش ور داشته بودم دلم نمیخواست اونجا باشم دیگه
این ماجرا واسه تسا هم اتفاق افتاده بود
(مکالمه روبی و تسا)
_الو تسا؟
+روبی عزیزم حالت خوبه خیلی نامردی چرا بهم خبر ندادی که پیش لوکاس هستی ؟
_(گریه)من حالم خوب نیستم اینجا اصلا امنیت ندارم اخه هر لحظه ممکنه بهم تجاوز کنه ..
+لوکاس؟
_اره
+مطمئنی؟
_ارههه
_خواستم از تو کمک بگیرم من اصلا شرایط خوبی ندارم به این روابطا عادت ندارم
_اینطوری بخوام رابطه جنسی داشته باشم
+عزیزم تو درست میگی قبول نکن هر کاری کرد تو قبول نکن چون اگه بهم بزنین یا اون ازت کینه ای به دل بگیره زود تر از هر چیز میره سراغ بد نام کردن تو(تسا قبلا با لوکاس رابطه داشته)
_اوکی عزیزم من این قضیه رو با مدی هم در میان گذاشتم تا اونم با خبر باشه از این ماجرا
+ کار خوبی کردی
ببینم اذییت که نشدی ؟
_ن فقط یکم از ادماش و خودش میترسم
+هه میدونی خوبی لوکاس اینه که تا راضی نباشی حتی بهت دست نمیزنه
توهم خودتو درگیر این ماجرا نکن باهاش عادی رفتار کن هیچ پیشنهادی رو هم قبول نکن
اوکی؟
_مرسی باشه
شب خوش..
+بای
چشامو رو هم گذاشتم و خوابم برد
_این جسم گرم چیه زیر سرم!
منی که هیچ اشنایی با این روابط نداشتم و نمیدونستم چه عاقبتی داره قبول نکردم و اون گفت ک تنبیهم میکنه و من مجبور شدم قبول کنم
_باشه فقط سریعتر
تپش قلبم بالا رفت و تند تند نفس میکشیدم
+ببینم نکنه تو باکره ای؟
_اممم ا..اره
+اخ جونم جدی میگی؟
_بله لطفا بروو
_تو قصد داری به من اسیب بزنی و منو از دختر بودنم خارج کنی؟
اروم اومد کنارم نشست ومنو براید استایل بغل کرد و برد رو کاناپه یه فیلم پلی کرد به نظر میرسید زیاد مناسب نبود اون فیلمه تو اون شرایط
روی پاهام پتو نرم و نازکی انداخت و کلا بیخیال بوسه شد
فیلمه کم کم به جاهای حساس کشیده شد و اونم داشت تحریک میشد بلند شدم و به بهانه دل درد رفتم رو تخت نمیدونستم دارم چیکار میکنم اونم از روی کاناپه بلند شد و تا بیاد و ببینه من چیم شده
+امم چیزی شدی بیبی؟
_ بیبی؟
_من بیبی تو نیستم بعدم از اتاق من برو بیرون
+اوک خودت خواستی که باهات خشن رفتار کنم
دقیقا منظور این حرفشو نفهمیدم اما اون نزدیکم شد و روم خیمه زد
منم به طور عجیبی واقعا دل درد گرفتمو چشمام پره اشک شد
+نکنه ترسیدی؟
اممم قرار بود من ببوسمت ..
بدون توجه به شرایط من لباشو رو لبام گذاشت و تند تند میک زد طوری که انگار ²روز بهش آب نداده بودن
اشک از چشمام سرازیر شد کم کم لبم درد میگرفت
_امممممم
+چیه ؟
_دردم اومد چرا اینطوری میکنی؟
+با یه میک کوچولو دردت اومد ؟
کوچولو تو باید از این به بعد زیر من تلف بشی.. و رفت . درو محکم کوبید بهم و قفل کرد
بعد اون لحضه لبام کبود شدکلا قلوه ای شد و پف کرد
یه ترسی ازش ور داشته بودم دلم نمیخواست اونجا باشم دیگه
این ماجرا واسه تسا هم اتفاق افتاده بود
(مکالمه روبی و تسا)
_الو تسا؟
+روبی عزیزم حالت خوبه خیلی نامردی چرا بهم خبر ندادی که پیش لوکاس هستی ؟
_(گریه)من حالم خوب نیستم اینجا اصلا امنیت ندارم اخه هر لحظه ممکنه بهم تجاوز کنه ..
+لوکاس؟
_اره
+مطمئنی؟
_ارههه
_خواستم از تو کمک بگیرم من اصلا شرایط خوبی ندارم به این روابطا عادت ندارم
_اینطوری بخوام رابطه جنسی داشته باشم
+عزیزم تو درست میگی قبول نکن هر کاری کرد تو قبول نکن چون اگه بهم بزنین یا اون ازت کینه ای به دل بگیره زود تر از هر چیز میره سراغ بد نام کردن تو(تسا قبلا با لوکاس رابطه داشته)
_اوکی عزیزم من این قضیه رو با مدی هم در میان گذاشتم تا اونم با خبر باشه از این ماجرا
+ کار خوبی کردی
ببینم اذییت که نشدی ؟
_ن فقط یکم از ادماش و خودش میترسم
+هه میدونی خوبی لوکاس اینه که تا راضی نباشی حتی بهت دست نمیزنه
توهم خودتو درگیر این ماجرا نکن باهاش عادی رفتار کن هیچ پیشنهادی رو هم قبول نکن
اوکی؟
_مرسی باشه
شب خوش..
+بای
چشامو رو هم گذاشتم و خوابم برد
_این جسم گرم چیه زیر سرم!
۸.۰k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.