The eyes that were painted for me

The eyes that were painted for me...
"چشمانی که برایم نقاشی شدند"


part ۲۴



بادِ سردِ ساحل مثل سوزنی یخ‌زده از کنار صورتت رد شد،
اما تو عقب نرفتی.
گرچه پاهایت می‌لرزید،
گرچه قلبت مثل چکش به سینه‌ات می‌کوبید،
اما ایستادی،
اورا روبه‌رو،
چتر سفیدش بالای سرش،
و جیمین میان شما،
درست مثل مرزی زنده.

یورا دوباره زمزمه کرد.
آرام،
اما با زهرِ کسی که خودش را صاحب میدان می‌داند:


> «돌아가.»
(برگرد.)



– نه.

حرفت کوتاه بود،
اما مثل ضربه‌ی محکم روی یخ نازک.
سکوت ساحل شکست.

یورا کمی چترش را پایین آورد
و انگار حضورش سنگین‌تر شد،
طوری که شن زیر پایت شروع به فرو رفتن کرد،
انگار این دنیا تو را قبول نداشت.


– من نمی‌رم…

نفس عمیق کشیدی.

– چون اون…

نگاهت به جیمین افتاد.

–با من اینجاست. نه با تو.


لبه‌ی لباس سفید یورا کمی تکان خورد؛
حسی شبیه مکث.
یا عصبی شدن.
تشخیصش سخت بود.


> «그럼… 가져가 봐.»
(پس… بیارش.)



جمله‌اش
نه تهدید بود
نه اجازه،
چالش بود.


تو به سمت جیمین قدم برداشتی.
هر قدم، انگار در زمین فرو می‌رفتی.
شن‌ها می‌چسبیدند،
باد عقب می‌زد،
انگار دنیا می‌خواست عقب بکشدت.

اما تو ادامه دادی.

وقتی به جیمین رسیدی،
روی زانو افتادی.
دستش روی شن مانده بود،
سرد،
بی‌جان،
اما هنوز…
گرمای محوی از عشق او زیر پوستش بود،
مثل ته‌مانده‌ی نوری که خاموش نشده باشد.


آرام دستش را گرفتی.

– جیمین…

صدا در گلو‌ات شکست.

– من اینجام. دیگه تنها نیستی.


پلك‌های نیمه‌بازش اندکی لرزیدند.
انگار اسم تو بخشی از او بود
که حتی یورا نتوانسته بود حذفش کند.

اما همین که خواستی او را بلند کنی، یورا قدمی جلو آمد.

نه صدایی.
نه بادی.
فقط یک حرکت.

اما همان یک حرکت
تمام ساحل را لرزاند.

زمین موج برداشت،
مثل اینکه زیر شن‌ها آبِ سیلابی جریان داشته باشد.
ریتمی شبیه نفس کسی که خشمش را پنهان می‌کند.

تو محکم‌تر دست جیمین را گرفتی تا نیفتی.
یورا زمزمه کرد:


> «그는… 내 거야.»
(اون… مال منه.)



این‌بار در صدایش احساس بود،
نه احساس انسانی،
بلکه چیزی قدیمی‌تر،
تاریک‌تر،
چیزی که مال «زندگی» نبود.
مال وابستگی بود.
وابستگی‌ای که مثل زنجیر دور روح جیمین پیچیده بود.




ادامه دارد......
دیدگاه ها (۰)

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط