اشکهایش زمانی فرو ریخت که دیگر توانایی نقش بازی کردن را ن
اشکهایش زمانی فرو ریخت که دیگر توانایی نقش بازی کردن را نداشت.
مدت ها بود که هر لحظه از زندگیاش را با نقابی خندان و لبخند های دروغین میگذراند ولی از چند وقت قبل دیگر توانایی گذشته را برای پنهان کاری نداشت. گاهی در خود فرو میرفت. ناگهان سکوت می کرد و حتی حالت نگاهش هم تغییر میکرد.
هیچ کس تا کنون متوجه رنج و درد او نشده بود پس تصمیم گرفت آن را مستقیم نشان دهد.
و حالا به نتیجه ای جدیدی رسیده بود: همه متوجه او شده بوند ولی هیچ کس اهمیتی نداده بود.
مدت ها بود که هر لحظه از زندگیاش را با نقابی خندان و لبخند های دروغین میگذراند ولی از چند وقت قبل دیگر توانایی گذشته را برای پنهان کاری نداشت. گاهی در خود فرو میرفت. ناگهان سکوت می کرد و حتی حالت نگاهش هم تغییر میکرد.
هیچ کس تا کنون متوجه رنج و درد او نشده بود پس تصمیم گرفت آن را مستقیم نشان دهد.
و حالا به نتیجه ای جدیدی رسیده بود: همه متوجه او شده بوند ولی هیچ کس اهمیتی نداده بود.
۲۸۷
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.