آن دو چشمان سیاهت را به اشکت تر مکن

آن دو چشمان سیاهت را به اشکت تر مکن
قلب من خود درد دارد ، تو دگر بدتر مکن

اشک تو چون خنجری بر قلب زارم میزند
من ستم بسیار دیدم ، تو جفا دیگر مکن

مستی چشمان تو سرتر زصد جام می است
بیش از این باده به جامم ، در شب آخر مکن

پیش رویت از خجالت گل شده پرپر به باغ
زین که هستی پس دگر ، رویت تو زیباتر مکن

بوی عطر تو هنوزم بر تنم جا مانده است
تو مرا همچون خدایی ، بنده ات کافر مکن

از خدا خواهم ، به آغوشت دهم من جان خود
پس بیا امشب در آغوشم ، دگر جا سر مکن
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۳)

عزیزِ لحظه های من ..آنقدر که نیستیدست به دامن خدا شده ام ..ک...

دلم برای تو تنگ است ..این فقط یک جمله نیستتعریفی ست از عشقی ...

دلشوره دارم امشب، از عطر تن و پیراهنت دست مرا محکم بگیر، می ...

یک لحظه تو را دیدم و دینم به فنا رفتآنـقـدر ، که داری ، بـه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط