اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۴۲
[ویو آنالی]
هامین: تو آنالی نمی دی به من
جونگ کوک: چون برای منه...باید بهش بگی خواهر..آنالی نه اون ازت بزرگ تره
هامین: نمی خوام... اون آنالی منه
محکم بغلم کرد با اخم نگاه دایش کرد
آنالی: عزیزم اخم نکن...تو می تونی همیشه بیای پیشم
لبخند زد نگاهم کرد
هامین: واقعا... دوست دارم آنالی جون
آنالی: آره...منم دوست دارم شاهزاده کوچولو
جونگ کوک با اخم ساختگی گفت:
جونگ کوک: پسره پرو داشته باش...دوست دارم به درک
هامین: دایی شنیدم چی گفتی...دایی بد
جونگ کوک: گفتم که بشنوی کوچولو
هامین داخل بغلم نشست......و آروم لب زد
هامین: آنالی تو مهربونی..خوشگلی..جوونی دایی پیر و اخمو...اون ول کن
خندم گرفت این بچه خوب بلده جونگ کوک تخریب کنه
جونگ کوک: پیر مرد بابات
هامین: حداقل مثل تو اخمو نیست....
روبه من کرد پرسید
هامین: آنالی جون تو چند سالته ؟
آنالی: من ۲۰ سالم ...
یهو انگار چیزی فهمیده باشه گفت
هامین: دیگه حله...دایی پیره تو جوونی...تو ولش می کنی
آنالی: هامین عزیزم اون داییت اینجوری نگو...اون خیلیم آدم خوبی
هامین: فقط بخاطر آنالی جون
چند مین همین طور گذشت هامین جونگ کوک چونه می زدن
انگار عروسکش بودم.... جونگ کوک عین بچه ها پا فشاری می کرد
هامین بعد چند مین همراه بادیگارد ها رفت
بلند شدم به سمت اتاق برم که با صدای جئون متوقف شدم
پارت ۴۲
[ویو آنالی]
هامین: تو آنالی نمی دی به من
جونگ کوک: چون برای منه...باید بهش بگی خواهر..آنالی نه اون ازت بزرگ تره
هامین: نمی خوام... اون آنالی منه
محکم بغلم کرد با اخم نگاه دایش کرد
آنالی: عزیزم اخم نکن...تو می تونی همیشه بیای پیشم
لبخند زد نگاهم کرد
هامین: واقعا... دوست دارم آنالی جون
آنالی: آره...منم دوست دارم شاهزاده کوچولو
جونگ کوک با اخم ساختگی گفت:
جونگ کوک: پسره پرو داشته باش...دوست دارم به درک
هامین: دایی شنیدم چی گفتی...دایی بد
جونگ کوک: گفتم که بشنوی کوچولو
هامین داخل بغلم نشست......و آروم لب زد
هامین: آنالی تو مهربونی..خوشگلی..جوونی دایی پیر و اخمو...اون ول کن
خندم گرفت این بچه خوب بلده جونگ کوک تخریب کنه
جونگ کوک: پیر مرد بابات
هامین: حداقل مثل تو اخمو نیست....
روبه من کرد پرسید
هامین: آنالی جون تو چند سالته ؟
آنالی: من ۲۰ سالم ...
یهو انگار چیزی فهمیده باشه گفت
هامین: دیگه حله...دایی پیره تو جوونی...تو ولش می کنی
آنالی: هامین عزیزم اون داییت اینجوری نگو...اون خیلیم آدم خوبی
هامین: فقط بخاطر آنالی جون
چند مین همین طور گذشت هامین جونگ کوک چونه می زدن
انگار عروسکش بودم.... جونگ کوک عین بچه ها پا فشاری می کرد
هامین بعد چند مین همراه بادیگارد ها رفت
بلند شدم به سمت اتاق برم که با صدای جئون متوقف شدم
- ۱۵.۷k
- ۰۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط