رمان عشق و نفرت
رمان عشق و نفرت
پارت۳
با هر قدمی که جونگ کوک میومد جلو ات میرفت عقب بعد آروم آت رو بوسید که بعد آت جونگ کوک رو هول داد
آت: چیکارمیکنی
جونگ کوک : تو چیکار میکنی
جونگ کوک دستای آت رو بالا گرفت بعد بوسیدش تا ۱ دقیقه داشت آت رو میبوسید
بعد چونکه آت همراهیش نکرده بود لبه آت رو محکم گاز گرفت که آت گفت
آت: اخخخخخخ
جونگ کوک : دستمال رو بگیر خون لبتو پاک کن
آت : بدهش
جونگ کوک : دفعه ی بعد همراهی میکنی یانه ؟
آت: نمیدونم😡
جونگ کوک: آت بس کن حالا انگار چیشده
آت : لبمو زخم کردی،😡😡😡
جونگ کوک داشت میرفت شرکت
جونگ کوک : بای بای خانم کوچولو ،🖐️
آت : من کوچولو نیستم 🤬
جونگ کوک : پس چی هستی
آت: اگرمن کوچولو هستم توهم خیلی پیر هستی
اینو که آت گفت جونگ کوک برگشت و گفت
جونگ کوک : چی گفتی(باداد)😡😡🤬دارم میرم برگشتم کاری میکنم که نتونی حرف بزنی نه بتونی راه بری
آت: نه بابا
جونگ کوک : باش میبینیم
آت : ب....ا....ش...ش.شهههههههه
جونگ کوک : بزار برگردم
آت:.......
مایل به پارت بعد هستین تو کامنتا بگین
پارت۳
با هر قدمی که جونگ کوک میومد جلو ات میرفت عقب بعد آروم آت رو بوسید که بعد آت جونگ کوک رو هول داد
آت: چیکارمیکنی
جونگ کوک : تو چیکار میکنی
جونگ کوک دستای آت رو بالا گرفت بعد بوسیدش تا ۱ دقیقه داشت آت رو میبوسید
بعد چونکه آت همراهیش نکرده بود لبه آت رو محکم گاز گرفت که آت گفت
آت: اخخخخخخ
جونگ کوک : دستمال رو بگیر خون لبتو پاک کن
آت : بدهش
جونگ کوک : دفعه ی بعد همراهی میکنی یانه ؟
آت: نمیدونم😡
جونگ کوک: آت بس کن حالا انگار چیشده
آت : لبمو زخم کردی،😡😡😡
جونگ کوک داشت میرفت شرکت
جونگ کوک : بای بای خانم کوچولو ،🖐️
آت : من کوچولو نیستم 🤬
جونگ کوک : پس چی هستی
آت: اگرمن کوچولو هستم توهم خیلی پیر هستی
اینو که آت گفت جونگ کوک برگشت و گفت
جونگ کوک : چی گفتی(باداد)😡😡🤬دارم میرم برگشتم کاری میکنم که نتونی حرف بزنی نه بتونی راه بری
آت: نه بابا
جونگ کوک : باش میبینیم
آت : ب....ا....ش...ش.شهههههههه
جونگ کوک : بزار برگردم
آت:.......
مایل به پارت بعد هستین تو کامنتا بگین
- ۹.۶k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط