پارت

پارت ۳


ا.ت ویو

آخ آخ سرم چقدر درد میکنه کم کم همچی برام واضح شد یک جای ناشناس بودم
که در باز شد یک مرد جذاب بود
یونگی : میدونم جذابم ( اعتماد به سقف)
ا.ت : چی منکه چیزی نگفتم اصن تو کی هستی؟
یونگی : من یونگیم من خوناشامم بخاطر همین میتونم ذهنتو بخونم
ذهن ا.ت : چی این اصن به قیافش نمیخوره خوناشام باشه
یونگی : هوی کوچولو من وقتی میگم خوناشامم یعنی خوناشامم حرف گوش کن بعد تو قراره زن من بشی
ا.ت: چیییییییییییییییی (جیغ.
یونگی : آی آی گوشم جیغ نزن
ا.ت : اما من نمیخوام زن تو بشم
یونگی : حرف حرف تو نیست زن من میشی همینکه من گفتم



ببخشید من حالم بده تو بیمارستان بستریم بخاطر اینکه تصادف کردم و اینکه این پارت رو بخاطر یکی که کامنت گذاشته بود گذاشتم ❤️🎀
دیدگاه ها (۱)

سناریو

پارت ۲۴ فیک مرز خون و عشق

فیک مافیای سیاه من part 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط